مؤثرترین راهکار برای بومی سازی توسعه روستایی، شناسایی و کاربرد عملی دانش بومی است که از ارزش، نگرش، عقاید و اجماع جمعی یک قوم حکایت میکند. زیرا در طی این فرآیند است که به یک اجتماع بها داده میشود، دانش آن مورد احترام قرار می گیرد .
جلال یوسفی
به طور کلی، در ارتباط با دانش بومی در نظریه های توسعه روستایی، به دو دسته پارادیمهای قدیم و جدید توسعه روستایی بر می خوریم. یک دسته پارادایمهای قدیم که عموماً با انگاه از بالا طرفدار توسعه برونزا در چارچوب نظریههای نوسازی و راهبردهای برنامه ریزی « بالا به پایین « و ساختارهای » مرکز – پیراموناند. بنابراین، اینها، با دانشهای بومی و مشارکتهای مردمی مخالفاند. طرفداران این نوع توسعه( توسعه برون زا) در چارچوب نظریه های اردوگاه نوسازی و راهبردهای برنامه ریزی قرار دارند. این دیدگاه با دانش بومی مردم و مشارکت مردمی مخالف بوده و آن ها را نابخردانه میپندارند. دهه های ١٩۵٠ و ١٩۶٠م. دوران تسلط پارادایم قدیم توسعه است. در این دوره نظری های نوسازی و انتقال تکنولوژیهای پیشرفته به صورت از « از بالا به پایین» و برنامه ریزی شده بود و فضای غالب فکری و اجرایی دانشگاهها، مؤسسات تحقیقاتی و آموزشی و مدیریتهای اجرایی را شکل میداد تا جایی که در چارچوب دکترین رشد، افزایش تولید محصولات عمده کشاورزی در کانون توجه تحقیقات و سیاست های حمایتی قرار گرفت. به این ترتیب سرمایه گذاریها به تحقیقات کشاورزی ایستگاهی، خدمات فنی و تعاونیها معطوف شد. به عنوان مثال، اساس و شالوده« انقلاب سبز» اینگونه شکل گرفت.انقلاب سبز با موفقیت زیادی همراه بود، اما منافع آن بیشتر نصیب کشاورزان ثروتمند و نواحی مستعد شد و اغلب فقرا را از قلم انداخت یا وضع آنان را بدتر کرد. در آن زمان اکثر کشورهای در حال توسعه برای دستیابی به خودکفایی غذایی تلاش میکردند. آن ها سیاست جانشینی واردات را در پیش گرفته بودند. این جهتگیریها در بخش کشاورزی منجر به اتخاذ سیاست های عرضه گرا و ایجاد انحصارات غیر دولتی در دو بعد تأمین نهادهها و بازاریابی تولیدات شد. پایین بودن قیمت محصولات غذایی و نرخ بالای ارز، به نوعی از فعالیتهای شهری حمایت میکرد که در نهایت این موضوع سبب تضعیف کشاورزی و فقر نواحی روستایی شد.
دراین راستا، علاوه بر نظریات مدرنیزاسیون یا نوسازی، نطریات تکامل گرایان نظریه خرده فرهنگ دهقانی راجرز، نظریه روانشناختی و رفتاری را می توان قرار داد.
ادبیات توسعه نشان می دهد تا دهه ١٩٧٠م .پارادایم توسعه کلاسیک بر نظام برنامه ریزی و تصمیمگیری جهان حاکم بوده است. این دیدگاه در مجموع با هدفگذاری رشد کمی و فن محور همراه بوده است. این نوع توسعه راه حل تکنولوژیکی را تنها سناریوی راهبردی حل مشکلات میدانست که با نیازها و ظرفیتهای جوامع، سازگاری نداشت و در آن گروه های هدف از جمله گروه های حاشیه ای، روستاییان و زنان به فراموشی سپرده شدند. علاوه براین به علت فراگیر نبودن مشارکت و در حاشیه بودن مردم، کانون تصمیمگیریها را نخبگان شهری و بورکراتیکهای حرفه ای تشکیل میدادند. از پیامد های چنین نگرش و اندیشه ایمیتوان به شکاف عمیق بین مکآن ها و جوامع اشاره کرد .چنین پیامدهایی انتقادهایی را در محافل علمی دانشگاهی و اعتراضهایی را در جوامع انسانی در برداشت.
از دیگر سو، ما با نظریه های جدید توسعه روستایی روبرو می شویم که از مردم و دانشهای بومی مردم حمایت می کنند. این نظریه های جدید مبتنی بر عوامل و نهادههای درونی است.
در مجموع، نظریه های توسعه جدید، هدفگذاری رشد کیفی مد نظر قرار گرفت، رهیافت این نوع توسعه بر جامعه مدنی و مشارکت مردم در تصمیمگیریها به عنوان اصلی بنیادین پذیرفته شد.
این نوع توسعه که توسعه بوم محور، توسعه مردم گرا و پایدار نامیده می شود، بر معیارهایی چون قدرت و مشارکت مردم، اخلاق، مدیریت و ظرفیتهای فنی و محلی، نهادهای مشارکتی، سازمآن ها ی محلی، ثبات اجتماعی، فرهنگ و دانش بومی تکیه دارد و در جهت تحقق دموکراتیزه کردن جوامع و پایداری آن ها تلاش میکند.
توسعه درون زا که در چارچوب توسعه پایدار مطرح شد، از اواخر دهه ١٩۶٠ و اوائل١٩٧٠ م.، افکار نظریه پردازان توسعه و جوامع دنیای سوم را به خود معطوف ساخت. نیاز به تئوریها و رهیافتهای مناسبتر توسعه پایدار و بهویژه توسعه کشورهای جهان سوم، سبب توجه به مفاهیم و روشهای توسعه بومی و درون زا شد. بومیکردن توسعه شامل خلق نهادها و فرآیندهایی است که به استقلال منجر میشود. این به مفهوم آزادی فکری و بازنگری اساسی در پارادیمهای توسعه غربی است.
توسعه بومی بر اساس دانش و نیاز های خود مردم کشورهای جهان سوم است، نه بر پایه «تخصص و مهارت بیرونیها». این دیدگاه یک نگرش واقعبینانه تر نسبت به موقعیتهای تاریخی و جغرافیایی مکآن ها دارد و مدل های جهانی و استانداردهای از قبل تعیین شده را مردود میداند. همچنین معتقد است که کارکنان توسعه باید به تفاوتها توجه کرده و از مردم بومی بیاموزند.
آموزش دیگر گروه های جامعه، فرهنگها، توجه به دانش محلی، سازگاری و احترام به مدل ها و نظریههای مردم و تشویق مشارکتهای مردمی، اساس بازنگری رهیافتهای جدید توسعه را تشکیل میدهد. فرآیند بومی شدن، امکانات جدیدی را برای راهبردهای توسعه چندگانه و چند بعدی مطرح میسازد که متأثر از آگاهیهای سنتی و خلاقیتهای مردمی است.
تاکنون مردم کشور های جهان سوم حق انتخاب بسیار اندکی در نقشههای اوزالیدی توسعه داشته اند، اما اخیرًا برخی از این کشورها شروع به آزمون روشها و مفاهیم بومی که بر اساس تجربههای خودشان است، پرداختهاند. اکثر این راهبردهای جایگزین به دنبال ایجاد مشارکت، توانمندسازی و خود اتکایی در مردم کشورهای جهان سوم است که از طریق کشف، تفسیر و ارزیابی مجدد سنتهای فرهنگی و تاریخی محلی، امکانپذیر میشود. راهبرد های توسعه بومی آزمون مجدد ساختار ها و ارزشهای سنتی جوامع جهان سوم است که فرصتهایی را برای ابتکارهای مناسبتر و مؤثرتر در سطح محلی فراهم سازد. بازنگری ارزشها و نهادهای جوامع سنتی، توسعه جایگزین را به وجود آورده و زمینههای مشارکت مردمی و توانمندسازی را فراهم میسازد. بخشهای سنتی اغلب دارای مکانیسمهای نهادی غیررسمی و سیستمهای انعطاف پذیری بوده که با طرح های توسعه ای برخی نواحی روستایی سازگاری یافتهاند. جوامع سنتی دارای مکانیسمهای پیچیده و متنوعی اند که تاکنون حرفه ایهای بیرونی، در حل مشکلات توسعه ای، آن ها را نادیده گرفتهاند. در صورتی که کاربرد دانش بومی در برنامههای توسعه مناسبتر بوده و با استفاده از راهحلهای بومی و ابداعی، روحیه خود اتکایی و اعتماد به نفس در مردم بومی ایجاد شده و به مشارکت و توانمندسازی آن ها منجر میشود .اگر چه مردم محلی همواره با محدودیت ها و تنگناهای بسیاری روبه رویند، اما مدیرانی ماهر وآگاه نسبت به محیط اطراف خویش می باشند و در صورتی که منابع کافی در اختیار آن ها قرار داده شود، راه حلهای مناسبی را برای مشکلات توسعه خویش مییابند. کارکنان توسعه باید واقعگرا بوده و دانش و عقاید مردم بومی را به طور جدی در نظر بگیرند. اما هنوز بسیارند حرفه ایهای بیرونی که نسبت به سیستمهای دانش بومی ناآگاه بوده و یا آن ها را نادیده میانگارند، برای تأیید و کاربرد دانش آن ها باید شرایط مطلوب فراهم شود، یعنی علاقه و تفاهم در شرکت کنندگان پروژه های توسعه ایجاد شود به گونه ای که بیرونی ها به آموختن از مردم محلی علاقه نشان دهند و روحیه انعطاف پذیری و میانه روی را در پیش بگیرند. در راهبردهای جدید برای توسعه جوامع، بر ظرفیتها و امکانات محلی تأکید میشود و از روش شناختی تحقیقات علمی غرب که ثابت و انتخابی است، دوری گزیده و از روشهای انعطاف پذیر استفاده میشود.
در پارادایم جدید راهبرد های توسعه بیرونی، آموزش از آن ها ، الگوهای از قبل تعیین شده و نقشه های اوزالیدی توسعه و برنامه های بالا به پایین در برابر رهیافتهای پایین به بالا، یادگیری از مردم و احترام به دانشهای بومی آنان مردود شده است و به مشارکت فعال و توانمندسازی مردم محلی تأکید میشود.
در راهبردهای جدید، حرفه ایهای بیرونی نقش سازماندهی، تسهیل کنندگی و کاتالیزور را در پروژهها ایفا میکنند. آن ها ظرفیتهای سازندگی و توسعه را تشویق کرده و ابزارها و تشکیلات مناسب را برای پیشرفت مردم محل پیشنهاد میکنند. بنابراین باید روشها و راهبردهای انعطاف پذیر با شرایط متنوع و پیچیده جوامع در نظر گرفته شود و با کاربرد دانشهای بومی مناسب، جنبههای مشارکتی و توانمندسازی مردم محلی افزایش یابد.
چگونگی بومی سازی توسعه
بدون شک با ارزشترین دارایی یک جامعه، همانا انسان با تمام قابلیتهایش است. نقش نیروی انسانی در تحقق توسعه غیر قابل انکار است. در واقع سرمایه انسانی در قالب مهارتها وتجارب یک قوم متجلّی میشود و این مجموعه با ارزشِ دانش، وسیله ای برای رویارویی با مشکلات پیش روی زندگی است. دانش بومی نیز برخاسته از یک جامعه انسانی در طول زمان است و با فرهنگ یک قوم عجین شده است. سالیان درازی است که این دانش علیرغم در حاشیه ماندن، خود را حفظ کرده و همچنان در پیشبرد زندگی بشری نقش تسهیل کننده را ایفا میکند. اگر بومی سازی را استفاده آگاهانه از الگوها، روشها و فنون توسعه و تطابق آن با شرایط جامعه بومی در کنار به روز کردن و تقویت تکنیکها و روشهای بومی یا همان پیوند دانش رسمی با دانش و شرایط بومی بدانیم، چنین راهبردی میتواند به توانمندسازی و مشارکت مردم درجریان توسعه و شکلگیری یک جریان توسعه درونزا، متکی به خود و پایدار منجر شود.
مؤثرترین راهکار برای بومی سازی توسعه روستایی، شناسایی و کاربرد عملی دانش بومی است که از ارزش، نگرش، عقاید و اجماع جمعی یک قوم حکایت میکند. زیرا در طی این فرآیند است که به یک اجتماع بها داده میشود، دانش آن مورد احترام قرار می گیرد .ضمن این که بومی سازی موجب کاهش هزینهها شده و میوه توسعه را در دراز مدت به بار می نشاند. بومی سازی در مفهوم وسیع آن، صرفاً استفاده مادی را شامل نمیشود، بلکه به معنای بهرهگیری از منابع محلی اعم از مادی و غیرمادی است. چه بسا ممکن است که در طرح ریزی توسعه توجه به فرهنگ غالب و ارزشهای یک جامعه فرآیند توسعه را تسهیل کند. اما علی رغم این حقیقت، توسعه مبتنی بر قابلیتهای محیطی چنان که باید هنوز در دیدگاههای توسعه ریشه نگرفته است.
سلطه رویکرد توسعه برونزا، نادیده گرفتن منابع محلی، عدم ارتباط متقابل میان روستاییان و کارشناسان، به حاشیه راندن قشرهای محروم روستایی، از موانع بومی سازی توسعه روستایی به شمار میروند.
بومی سازی توسعه روستایی طی چند فرآیند به دست میآید:
۱- پذیرش اصل تنوع در توسعه: توسعه، صرفاً یک فرآیند بیرونی نیست بلکه یک جامعه نیز باید مدنظر قرار گیرد.
۲- ترکیب منابع وارداتی با منابع بومی و محلی: صرفاً روشهای وارداتی اعمال نشوند بلکه شیوههای محلی نیز شناسایی و تقویت شوند.
۳- پذیرش اصل مشارکت همگانی :ضمن این که بومیان بهره برداران نهایی هستند، مشارکت آنان نیز برانگیخته شود، فراخواندن آنان با تمام دانستنی هایشان در سایه تعامل با مردم محلی مشارکت واقعی، روحیه خود اتکایی در روستاییان را افزایش میدهد.
۴- تمرکززدایی: تمرکززدایی موجب ارتقای ابتکار عمل، مسؤلیت پذیری و تقویت استقلال محلی می شود.
۵- یادگیری معکوس: این اصل را رابرت چمبرز بیان کرده است که طی برقراری تعامل و گفتگو میان مصلحان توسعه و مردم روستایی، مصلحان و کارشناسان توسعه از مردم روستایی میآموزند. وارونه کردن جریان یادگیری، فراگرفتن مستقیم از مردم روستایی و دنیا را ازچشم یک روستایی دیدن مد نظر است. اعضای اجتماع محلی به ویژه پیران و سالخوردگان، بهترین منبع برای دستیابی به دانش بومی هستند. همچنین فولکور، رسوم، آوازها، شعر که به میزان زیادیارزشها و تاریخ و رویه یک قوم را آشکار میکند. کارگزاران توسعه به چند طریق میتوانند به تجارب بومیان دست یابند:
۱- نشستن با حوصله و فروتنی در کنار یک روستایی و گوش کردن به صحبتهای او همراه با احترام همانگونه که یک شاگرد به استادش احترام میگذارد.
۲- یادگیری از فقرا: اغلب افراد فقیر را افرادی نادان می پندارند و یادگیری از آن ها به ندرت جزیی از برنامههای فقرزدایی محسوب میشود. اما این امر یک راه کلیدی برای توانمند ساختن فقرا برای بهبود مشکلات زندگیشان است.
۳- به کارگیری دانش بومی روستاییان: روستاییان دانشی دارند که مصلحان روستایی فاقد آنند .
برای دستیابی به دانش بومی روستاییان چند راه وجود دارد: گردآوری فرهنگ لغات و اصطلاحات بومی، شرکت در بازیهای محلی، کار همراه با روستاییان در فعالیتهای کشاورزی( مشاهده مشارکتی)، اگر فرد بتواند خود را به جای روستاییان فقیر بگذارد میتواند دنیای فقرا را درک کند. شبیه سازی یکی از شیوههایی است که میتوان زندگی و مشکلات فقرا را درک کرد .
از نتایج بومی سازی توسعه روستایی در قالب کاربرد دانش بومی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
بومی شدن و محلی شدن فرآیند توسعه چون از منابع و امکانات بومی هر منطقه استفاده می شود.
احیا و تقویت دانش و مهارتهای بومی و ذخیره و جمع آوری گنجینه ای از آن ها، تسهیم مردم بومی در قدرت و در نتیجه توانمندسازی آنان که به معنای دادن اختیار امور به مردم است.
کاهش هزینه های مالی توسعه چون دانش بومی کاربر است تا سرمایه بر.گسترش خدمات حاصل از توسعه و بهره مندی تمام قشرهای روستایی مولد ساختن جامعه روستایی که به سوی خودکفایی گام بر میدارد و در نهایت توسعه درونزا، متکی به خود و تحقّق توسعه همه جانبهی محلی است.
آنچه در مورد توسعه و بومی سازی صدق میکند این است که توسعه مبتنی بر بومی سازی و متکی بر دانش بومی به توانمندسازی جامعه و توان بخشی اجتماعی کمک میکند. با توجه به جابه جایی در مؤلفههای قدرت و این که امروزه قدرت و توانایی براساس دانایی تعریف میشود و نظامهای دانش، نظامهای قدرت و سلطه خوانده میشوند، این ارتباط دانش و قدرت در رابطه توسعه بومی و غیر بومی نیز مطرح است و دانش بومی نیز میتواند بخشی از این توانایی به حساب آید. توسعهگران و بومیان با شناخت و درک تعاریف مشترک و متفاوتشان از مشکلات واولویتها، به راه حلهای مؤثرتری دست خواهند یافت. استفاده از راه حلهای بومی در چنین فضایی که مشوق هم فکری و همیاری است، مجال کارایی بیشتری پیدا خواهد کرد. بنابراین برای دستیابی به راههای مؤثرتر توسعه، نباید از تجربهها و تواناییهای دانش بومی جامعه محلی در جهت بومی سازی الگوی توسعه غفلت کرد. اما کافی نیست که مجریان توسعه تنها به ضرورت دانش بومی در جریان توسعه آگاه باشند، بلکه گام بعدی درک انواع مختلف دانش بومی، چگونگی حفظ و انتقال آن به نسلهای آینده و نحوه به کارگیری آن در تحول و توسعه جامعه است.
تراپ، معتقد است که برای کمک به جوامع فقیر، روستایی و بومی کشورهای در حال توسعه پرداختن به دانش بومی و احیا و رشد دانش بومیِ مناسب و کارآمد، قدم بزرگی در توانبخشی محرومان است.
توانمندسازی به معنای قدرت بخشیدن است و این یعنی به افراد کمک کنیم تا احساس اعتماد به نفس خود را بهبود بخشند و بر ناتوانی و یا درماندگی خود چیره شوند. در افراد شور و شوق فعالیت ایجاد و انگیزههای درونی آنان را برای انجام وظیفه بسیج کنیم . از نظر فرد توانمند کار نشدنی وجود ندارد. برای توانمندسازی مردم روستایی به عنوان گروههای هدف که باید یکی از اهداف برنامههای توسعه روستایی باشد، آگاهی، آموزش و علاقه مند کردن بومیان لازم است. برای توانمندسازی مردم روستایی به عنوان گروه های هدف که باید یکی از اهداف برنامه های توسعه روستایی باشد، آگاهی، آموزش و علاقهمند کردن بومیان لازم است .ت وسعه گران واقعی، مردم محلی هستند. با روی آوردن به دانش بومی به عنوان یک درون داد در توسعه روستایی به سوی یک جامعه برخوردار از توسعه یک پارچه قدم می گذاریم.
در مجموع می توان چنین نتیجه گیری کرد که، فرآیند توسعه روستایی دستخوش تحول فکری عظیمی شده است. مفهوم دانش بومی به یکی از ارکان اصلی توسعه روستایی درآمده است که با گنجاندن آن در دیدگاههای توسعه، می توان به بسیج دانش پراکنده و متعدد تودهای از روستاییان دست یافت.
توسعه روستایی به معنای کوشش و کنشی آگاهانه و نهادی و مبتنی بر برنامه ریزی برای بهبود وضعیت قشرهای مختلف روستایی اعم از زارعین و غیر زارعین، فقرا و غیر فقرا و تواناسازی بخش روستایی در تسریع روند پیشرفت است که از طریق اعمالی چون توسعه بخش کشاورزی، توسعه صنایع دستی، ایجاد تسهیلات و خدمات اجتماعی، گسترش تکنولوژی مناسب در روستاها و انجام فعالیتهای آموزشی و ترویجی متنوع و متناسب با ویژگی های جامعه ی مورد توجه، محقق میشود.
توسعه روستایی با هدف بهبود کیفیت زندگی مردمان ساکن در اجتماعات روستایی پیاده میشود. در زمینه توسعه روستایی، توجه صاحب نظران توسعه متوجه جوامع روستایی است که از فرهنگ، دانش، مهارت، منابع غنی و متعددی برخوردارند و غالباً در برنامههای توسعه در حاشیه قرار داشتهاند. کاربرد عملی دانش بومی نقش به سزایی در بومی سازی توسعه روستایی دارد. در زمینه تحقق این امر مهم می بایست تمام امکانات قابل دسترس را در خدمت شناسایی و تلفیق آن با دانش رسمی و تکنولوژی به کار انداخت. در استراتژیهای توسعه روستایی بر رشد تولیدات کشاورزی، استفاده بهتر از منابع کمیاب، کاربرد بهینه سرمایه، ایجاد فرصتهای شغلی، ارتقاء سطح زندگی و مشارکت جمعیت روستایی در اداره امور خود و نیز در راهبرد توسعه همه جانبه روستایی که کلگرایی از ویژگی مشترک آن با دانش بومی است، بر ارتباط ارگانیک روستاها با سایر مناطق و بهره گیری از زمینههای بومی و سنتی در قالب تقویت ابتکارات محلی تأکید شده است. بنابراین، دستیابی به این اهداف در سایه توجه به بسترهای فرهنگی و اجتماعی هر منطقه میسر میشود. بومیسازی توسعه روستایی برابر با رشد و توسعه است. آگاهی و مشارکت را میتون از اصول اساسی بومی سازی دانست و این آگاهی و مشارکت در وهله اول باید در عمل از سوی کارشناسان توسعه پذیرفته شود و سپس از سوی افرد محلی نیز به کار گرفته شود. بومی سازی به توسعه متکی به خود و توانبخشی اجتماع محلی میانجامد. توجه به دانش بومی ضمن اینکه به بومی سازی توسعه میانجامد، سبب مشارکت مردم میشود و تواناییهای آنان را آشکار می کند.
توانمندسازی به معنای تفویض اختیار و قدرت تصمیم گیری به افراد در امور مربوط به خودشان است. توانمندسازی فرد را از منفعل بودن بیرون میآورد و آگاهانه به تلاش می پردازد . توانمندسازی در فرد اندیشه احساس مفید بودن، حق انتخاب داشتن، قدرت تأثیرگذ اری، ارزشمند بودن و داشتن امنیت را تقویت میکند. همچنین باید از پیامدهای توانمندسازی به ایجاد و تقویت اعتماد به نفس در افراد و آگاه کردن آنان به این موضوع که مسؤولیت سازندگی محیط زندگیشان بر عهده آنان است اشاره کرد. توانمندسازی یکی از ثمرات بومی سازی توسعه روستایی است که با مشارکت واقعی مردم میسر میشود، به گونه ای که میان اهداف توسعه ای و مشارکت روستاییان رابطه تنگاتنگی وجود دارد. توسعه روستایی حاصل نمیشود مگر با توانمندسازی روستاییان به منظور بهبود کیفیت زندگیشان. ساز وکارهایی مثل برنامه ریزی در راستای آگاهی دادن به افراد محلی، سازماندهی منابع محلی، تقویت خود اتکایی فردی و جمعی، به کارگیری تجربیات و اندوختهها، مشارکت واقعی و تقویت اختیار بهره گیری از منابعِ در اختیارشان راه کارهایی هستند تا بدین وسیله افراد محلی بتوانند به توسعه ای برسند که با محیط اجتماعی – فرهنگی آن ها سازگار باشد. پس توجه به دانش بومی و کاربرد عملی آن مساوی با توسعه محلی و توانبخشی جامعه محلی است.
.technocentric
. ecocentric
. popular development