تعریف پژوهش کیفی کار آسانی نیست. زمانی میتوانیم به این موضوع دست پیدا کنیم که درباره این نوع پژوهش، به دانش کافی دست یافته باشیم.
دکتر جلال یوسفی
تاریخ تکامل پژوهش کیفی: پژوهش کیفی، تاریخی طولانی و تمایز در علوم انسانی دارد. در جامعه شناسی عملکرد « مکتب شیکاگو» در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ سبب گردید که این گونه پژوهشها، برای بررسی زندگی گروهی از اهمیت بسیاری برخوردار شود. پیشفرض این بررسیها این بود که میتوان جهان و مردم جهان را به صورت عینی مشاهده و مطالعه کرد. در واقع پژوهش کیفی نام یک حرکت اصلاح طلبانه است که در اوایل دهه ۱۹۷۰ در محافل آکادمیک شروع گردید یک سری انتقادهای معرفت شناختی، روش شناختی، سیاسی و اخلاقی به پژوهش اجتماعی در رشتههای علمی را شامل می شود که صرفاً بر روش های پیمایش، تجربی، نیمه تجربی و پژوهشهای همبستگی تأکید میکردند. در ابتدا چنین انتقادهایی، موجب بروز مخالفتهایی با این جنبش شد، ولی به تدریج با گذشت سال ها، این جنبش جدید، در حوزه آکادمیک مشروعیت سیاسی و فکری کسب کرد و نشریات، انجمنهای آکادمیک، کنفرانسها و جایگاه دانشگاهی را دارا گردید و از حمایت ناشران برخوردار شد که همه عوامل مذکور، در بقا و پایداری آن مؤثر بوده است.
»دنزین» و« لینکلن» برای تکامل پژوهش کیفی را در هفت مرحله می دانند که البته برخی با هم نیزهم پوشانی دارند.
دروه اول که «دوره سنتی» نام گذاری شده و در اوایل سالهای ۱۹۰۰ شروع شده است و تا دهه ۱۹۴۰ ادامه پیدا کرد ( البته هنوز مراحل دیگری نیز ادامه دارد و بسیاری از طرفداران آن حتی در زمان حاضر نیز از آن پشتیبانی میکنند). در طول این دوره، روش کیفی به افراد خارجی، و کمابیش به توصیف عینی و تفسیر آن علاقمند بوده است. مسئله مهم، فرهنگهای خارجی در قوم نگاری، و افراد بیرونی در درون جامعه بوده و بیشتر مطالعاتی که در این عصر اجرا گردیده، به نوع بررسی چارچوب مردم شناسی افراد قبیله ای محدود بوده است. نویسندگان در این دوره اعتقاد داشتهاند از طریق به کار بردن روشهای بررسی خود میتوانند به یک حقیقت عینی و قابل تأیید دست یابند. چیزی که در این مکتب سنتی (روش کیفی) اهمیت داشته، توان و اقتدار شخص محقق در بررسی و ارایه موضوع پژوهش است.
دوره دوم(مرحله نوگرایی) در سالهای پس از جنگ جهانی دوم شروع و تا دهه ۱۹۷۰ ادامه داشت. این مرحله با رشد و توسعه و گسترش روش شناسی تحقیق کیفی (چگونه باید پژوهش را انجام داد)، از طریق انتشار کتابهای روش شناسی استاندارد، طرح فنونی برای اجرای تئوری وابسته به زمینه، مطالعات پدیده شناسی مشخص شد. یکی از هدفهای عمده محققین در این دوره کمک به پیش بردن اشتیاق این توسعهها، اشتیاق و تمایل برای اثبات این مطلب بوده است که پژوهش کیفی میتواند همانند پژوهشهای کمی دارای اعتبار و روایی و دقت باشد. دنزین و لینکلن این دوره را به عنوان« عصر طلایی پژوهش کیفی» توصیف کرده اند.
دوره سوم را دوره «شروع انواع تیرگیها» معرفی کرده اند. پژوهشگران در این دوره، با آغاز مرحله سوم(۱۹۸۶- ۱۹۷۰)، فهرستهای وسیعی از انگارهها، روشها، فنون و راهبردها را در دست داشتند. مدلهای نظری گوناگون و ادراک های مختلفی از چیزها و روشها در کنار هم قرار گرفت که پژوهشگران میتوانند از میان آنها انتخاب و آنها را در برابر یکدیگر قرار داده یا با هم ترکیب کنند. برخی از این انگاره ها عبارت است از: تعامل گرایی نمادین، روش شناسی با تولید یک سری از اصطلاحات تفسیری قومی، پدیده شناسی، و نشانه شناسی.
دوره چهارم « بحران معرفی و نمایش» نام گذاری شده است. این دوره را که از اواسط سالهای ۱۹۸۰ شروع شد، میتواند آغازی برای آشکار شدن پیامدهای انواع تیرگیها و ابهامهای دوره قبل باشد، یعنی فرآیندی که ناگزیر به نوعی انکار روش شناختی منجر شد. بحران بازنمایی و معرفی، که تا آن موقع در هوش مصنوعی مورد بحث قرار میگرفت، به ویژه با نقش قوم نگاری به عنوان یک کل بر پژوهش کیفی اثر میگذارد. این مطلب موجب میشود فرآیند نمایش دانش و یافتهها به عنوان بخش اساسی پژوهش کیفی تلقی و در نتیجه توجه بیشتری به آن معطوف شود. پژوهش کیفی تبدیل به فرآیندی مداوم برای تهیه نسخههایی از حقیقت میشود. نسخه ای که شخص با انجام مصاحبه تهیه میکند با رویدادی که درباره آن گزارش داده شده است، لزوماً یکسان نیست و با نسخه ای که برای پژوهشگران مختلف و پرسشهای گوناگون تهیه کرده است لزوماً مطابقت ندارد. پژوهشگری که این مصاحبه را تفسیر و به عنوان بخشی از یافتههای خود معرفی میکند، نسخه جدیدی از کل را تولید میکند.
در دوره پنجم «روایتها جانشین تئوریها» و شاید تئوریها به عنوان روایتها تلقی میشود. این دوره از طریق رویکردی عملگراتر، سیاسیتر و کثرت گراتر برای پژوهش کیفی مشخص میگردد. اما باید توجه داشت که طبقه بندی آنچه در زمان حال روی میدهد، همواره کار بسیار دشواری است، به ویژه اگر خود شخصی بازیگر صحنه باشد. به همین دلیل، این طرح دنزین و لینکلن و مراحل پیشنهادی آنها باید به عنوان روشی اکتشافی و نه واقعیتی همیشگی در نظر گرفته شود. دلیل مهم این مطلب آن است که نامبردگان، دوره ششم به نام« نسبیت گرایی و پسانوگرایی» پیشنهاد کرده و گفته خود را درجهت تئوریها و روایتهایی که با مسایل و موقعیتهای خاص، محدود، موضعی و تاریخی مطابقت دارد تغییر داده اند. بنابراین دوره ششم که با نوشتارهای بعد از تجربه مشخص میشود وسایل پژوهش کیفی را با سیاستها و خط مشیهای آزادمنشانه مرتبط میسازد. دوره هفتم تکامل پژوهش کیفی نیز به گفته خود آنها آینده پژوهش کیفی راترسیم خواهد کرد.
با توجه به آن چه بیان شد میتوان از همه این تحولات تاریخ تکاملی روش پژوهش کیفی نتیجه گیری کرد که؛ اولاً هنوز پژوهشهای کیفی مربوط به دورههای نخستین به کار میروند. دوم این که، گزینش بین این همه نظریه، روش، راهکار و پاردایم که گاه به هم هم پوشانی نیز دارند کار آسانی نیست. سوم این که، در حال کشف تازهها هستند و بحث، مناظره گفتگو و تفسیر همچنان جریان دارد و چهارم، پژوهش فرآیندی چند فرهنگی شده و دیگرنمیتوان از دیدگاهی ثابت و عینی و پوزیتیویستی به آن نگریست.
.تعریف پژوهش کیفی: تعریف پژوهش کیفی کار آسانی نیست. زمانی میتوانیم به این موضوع دست پیدا کنیم که درباره این نوع پژوهش، به دانش کافی دست یافته باشیم.
واژه «Research» در لغت بهمعنای پژوهش، تحقیق، کند و کاو، تجسس و کاوش است و Qualitative بهمعنای کیفی و چونی است. این دو واژه مجموعاً بهمعنای تحقیق و پژوهش کیفی است.
بنا به تعریف پاول «در صورتی که زمینه ای خاص در پژوهش تا آن حد شناخته شده باشد، امکان الگوسازی مقدماتی، تنظیم فرضیه یا حتی ارایه نظریه در خصوص آن وجود داشته باشد، میتوان از رویکرد اثبات گرایی و روش کمیت پذیر آن استفاده کرد. ولی در صورتی که اطلاعات موجود در یک زمینه خاص چنان کم باشد که حتی تشخیص این که نادانستهها کدامند خود مسئله ساز باشد، باید از رویکرد طبیعت گرایانه و روشهای کیفی بهره جست».
به نظر« نلسون» و همکاران، پژوهش کیفی، خود یک حوزه دانش و پژوهش میان رشته ای، فرارشتهای و گاه ضد رشته ای است که میتوان آن را در انواع رشتههای علوم انسانی و علوم اجتماعی، علوم سیاسی و روابط بین الملل و حتی برخی از علوم طبیعی به کار برد. این فرآیند که از ناحیه بسیاری از پارادیمها، دیدگاهها و جریانهای معرفت شناسی تغذیه و تقویت میشود، انواع روشها و فنون و ابزارهای پژوهش را به کار میگیرد و هدف آن بیشتر درک و فهم پدیده است تا پیش بینی وضعیتها. در واقع پژوهش کیفی همزمان دو تنش عمده را در خود میپروراند و واجد تناقض است. از یک سو، در تلاش است تا تجارب انسانی را با مفاهیم دقیق پوزیتیویستی، پساپوزیتیویستی، انسان مدارانه و طبیعت گرایانه تحلیل کند و از سوی دیگر به دلیل تأثیرپذیری از جریانهای هرمونتیکی، پساتجربی، پسامدرن و فمینیستی، ناگزیر از نگاه و تحلیل انتقادی به همه چیز از جمله مبانی انسانمدارانه و طبیعت گرایانه است. بنابراین، این نوع روش، قایل به دیدگاههای نه چندان هم سو و بلکه غیر هم سوی پسامدرن و طبیعت گرایانه و یا چشم اندازهای انتقادی و انسان مدارانه است .
هم چنین گفته اند که، تحقیق کیفی عبارت از مجموعه فعالیتهایی(چون مشاهده، مصاحبه و شرکت گسترده در فعالیتهای پژوهشی) است، که هرکدام بهنحوی محقق را در کسب اطلاعات دست اول، درباره موضوع مورد تحقیق یاری میدهند. بدینترتیب، از اطلاعات جمعآوری شده، توصیفهای تحلیلی، ادراکی و طبقهبندیشده حاصل میشود. در روش مورد بحث دسترسی به اطلاعات، یعنی زندگی کردن با مردم مورد پژوهش، یادگیری فرهنگ آنها، از جمله مبانی ارزشی، عقیدتی و رفتاری، زبان و تلاش برای درک احساس، انگیزش و هیجانهای آنها است. محقق کیفی، رفتار اجتماعی را به این دلیل درک میکند که خود را بهجای دیگران قرار میدهد.
نویسندگانی چون:«گال»،« بورگ و گال» پژوهش کیفی را به عنوان نوعی بررسی تعریف میکنند که زمینه آن این مفروضه است که افراد، حقیقت اجتماعی را به صورت معانی و تفسیرها میسازند، و این ساختهها هم تابع شرایط و موقعیت و هم انتقالی است. روش شناسی مسلط آن کشف معانی و تفسیرهای فشرده در محیطهایی طبیعی به گونه ای است که موضوع آن دادههای حاصل از استقرا تحلیل باشد . «آنسلم و اشتروس» میگوید: «منظور ما از تحقیق کیفی عبارت از هرنوع تحقیقی است که یافتههایی را بهدست میدهند که با شیوههایی غیر از روشهای آماری یا هرگونه کمی کردن کسب نشدهاند. شیوه مذکور ممکن است به تحقیق درباره زندگی افراد، شرح حالها، رفتارها و همچنین درباره کارکرد سازمانی، جنبشهای اجتماعی یا روابط بینالملل معطوف باشد».
هدف از اجرای پژوهش کیفی: به طور کلی هدف هر پژوهش، افزایش دانش و توانمند ساختن انسان برای دانستن هر چه بیشتر است. روشهای کیفی نوع به خصوصی از دانش را درباره جهان تولید میکند که با دانشی که سایر روشهای بررسی تولید میکنند متفاوت است. هدف اساسی پژوهش کیفی عبارت است از توسعه فهم و درک این مطلب که جهان چگونه ساخته میشود .
ویژگیهای تحقیق کیفی: تعدادی از ویژگیهای ضروری و مورد تأکید دانشمندان مختلف در روش پژوهش کیفی را میتوان به شرح زیر برشمرد:
الف- نزدیکی محقق: روشها در تحقیق کیفی به این منظور طراحی شوند که محقق را به واقعیت اجتماعی و تعامل اجتماعی، در مقایسه با روشهای کمی نزدیک سازند. ازطریق آنها انتظار میرود محقق به بخشی از محیط تحقیق و فعل و انفعال تجربه، به همان شکل که توسط عضوهای جامعه تحقیق، تجزیه میگردد، تبدیل شود.
ب– بازبودن روشها: روشها در تحقیق کیفی به معنی باز تلقی میگردند که میتوانند در زمان بکارگیری و جمعآوری اطلاعات تغییر یابند یا دست کاری و تنظیم گردند.
پ- قابلیت انعطاف طرح: در تحقیق کیفی طرح تحقیق نیز به مانند روش قابل انعطاف است. یعنی میتوان آن را برای تطبیق با اطلاعات تغییر داد.
ت- روش ارتباطی: این ویژگی اشاره دارد به طبیعت تحقیق در مورد مطالعه این که، آیا روشها باید از طریق ارتباط و تعامل(روشهای کیفی ) یا از طریق یک اسلوب به طور عینی تعریف شده (روشهای کمی) به واقعیت دست یابند.
ث– روشهای طبیعی: در تحقیق کیفی، واقعیت همان طور که از تعامل و ارتباط عضوهای جامعه در وضعیت طبیعی ظاهر میگردد، مورد مشاهده قرار گیرد.
ج- جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات: در تعدادی از مطالعههای کیفی، جمع آوری اطلاعات همراهی نزدیکی با تجزیه و تحلیل اطلاعات دارد، یعنی به طور هم زمان انجام میپذیرد، یعنی یک دیگر را موجب گردیده، توسعه می بخشد. در این مطالعهها، گامهای اولیه تجزیه و تحلیل اطلاعات در جریان جمع آوری اطلاعات معمول میگردد .
۳-۱-۵ موارد استفاده از تحقیق کیفی
الف- مطالعه پدیدههای روزمره که به طور طبیعی روی میدهند.
پ – بررسی وقایع در بستر و بافت اجتماعیشان: معنای وقایع توسط شرکت کنندگان و از طریق تعامل اجتماعی آنها ساخته شده است.
چ- شناخت دریافتهای افراد بر اساس عقل سلیم( مردم روش) یک فرد بر اساس چه درکی به عمل مقتضی دست میزند .
۳-۱-۶ تفاوت پژوهش کیفی و کمی: به پژوهش کمی«اثباتگر» و به پژوهش کیفی، پژوهش «مابعد اثباتگرا» نیز گفته میشود. پژوهش اثباتگرا، ریشه در این فرض دارد، که جلوههای محیط اجتماعی، واقعیتی مستقل را تشکیل میدهند و طی زمان و موقعیتها، نسبتاً ثابتاند. منظور از استقلال پدیده این است که واقعیت، نزد پژوهشگر اثباتگرا ، عینی تلقی میشود، جدا از پژوهشگر وجود دارد و توسط همگان دیده میشود. به دیگر سخن، واقعیت اجتماعی وجود خارجی دارد و توسط مشاهدهگران ساخته نمیشود. برخلاف پژوهشهای کیفی(مابعد اثباتگرا) که در آن واقعیت اجتماعی بهوسیله مشارکتکنندگان در آن ساخته میشود. فرض بر این است، که واقعیت اجتماعی، به طور پیوسته و مداوم در موقعیتهای محلی ساخته میشود. بهعبارت دیگر برای پژوهشگر کیفی واقعیت یگانهای وجود ندارد، هر ناظر و مشاهده گری واقعیت را به صورت بخشی از فرآیند پژوهشی خلق میکند، واقعیت مبتنی بر ذهن است و تنها با ارجاع به یک ناظر موجودیت مییابد. به عبارت دیگر، پژوهشگر کمی عینیت را وجهه همت خود قرار میدهد و از دادهها جدا میایستد. ولی پژوهشگر کیفی خود را بخش ناگسستنی از دادهها میداند در حقیقت بدون مشارکت فعال پژوهشگر، دادهای وجود ندارد.
پژوهشگر اثباتگرا، دانش را از طریق گردآوری دادههای عددی و مشاهده نمونهها و سپس عرضه این دادهها به تحلیل عددی فراهم میکند. در مقابل اینها پژوهش«مابعد اثباتگرا»، ریشه در این فرض دارد که جلوههای محیط اجتماعی بهعنوان تفسیرهایی بهوسیله افراد ساخته میشود. این تفسیرها شکل گذرا و وابسته به موقعیت دارند. پژوهشگران مابعد اثباتگرا دانش را از درجه اول از طریق گردآوری دادههای کلامی با «مطالعه جدی و عمقی» موارد و عرضه این دادهها به استقراء تحلیلی فراهم میآورند.
پژوهشگران کیفی بر نوعی تفسیر کلنگر تأکید میکنند. آنان واقعیتها و ارزشها را بهصورتی غیر قابل تفکیک و آمیخته با یکدیگر در نظر میگیرند. از طرف دیگر پژوهشگران کمی بهجای توجه بر تفسیرهای کلنگر، بر عوامل و متغیرهای فردی تأکید دارند. پژوهشگر کمی بر این باور است که واقعیّت را میتوان به مؤلفههایش تقسیم کرد و با نگاه به این اجزاء، شناختی از کل بهدست آورد، ولی پژوهشگر کیفی براساس این باور، که واقعیت، کلیتی است غیر قابل تقسیم، به بررسی کل فرآیند میپردازد.
۳-۱-۷ نقاط قوت وضعف تحقیق کیفی
الف- مشاهده رفتار در وضعیت طبیعی: در این روش پدیده در دنیای واقعی و محیط و وضعیت طبیعی و نه ساختگی بررسی میشود.
ب- عمق ادراک: این روش توانایی جذب و دستیابی به نظرهای شخصی را دارد. نظرهایی که در ارتباط با زندگی هستند و از آن ناشی میشوند.
پ- انعطاف پذیری: در این روش نه تنها می توان به سؤال یا سؤالهایی از پیش تدوین شده پاسخ داد، بلکه محقق توانایی پاسخگویی مطرح شده در زمان اجرای تحقیق را نیز دارد. به عبارت دیگر، او می تواند تحقیق خود را بر اساس موقعیتهای جدیدی که پیش آمده است گسترش دهد.
پژوهش کیفی با همه نقاط قوتی که دارد بدون محدودیت نیست. در این جا چهار انتقاد عمومی را که برایمن شناخته است عنوان میشود.
ت- بیش از حد ذهنی: افرادی که تمایل به پژوهش کمی دارند، گاه پژوهش کیفی رابسیار احساسی و ذهنی می دانند.
ث- مشکلات در تجدید و تکرار: چون پژوهشگران کیفی خود ابزار اصلی پژوهش هستند، تکرارپذیری در یک مطالعه در عمل نا ممکن است. اما به هر حال پژوهشگران کیفی علاقمند به تکرار آزمایش نیستند. تعهد آنها بیشتر به درستی وانسجامی یافته های آنها است. پیوند دقیق گامهایی که برداشته میشود و در فرآیند پژوهش به روشن ساختن کیفیت مطالعه انتقادهایی از این نوع کمک میکند.
ج- مشکلات در تعمیم: فرض بر این است که مطالعات پژوهش کیفی معرف یک جامعه بزرگ باشد، با وجود این یک چالش عمومی آن است که این نو ع مطالعات از لحاظ نتیجه گیری بسیار محدود کننده است.
چ- فقدان شفافیت: برایمن بیان میکند که پژوهشگران کیفی در روشهای انتخاب نمونهها، گردآوری دادهها، و تجزیه و تحلیل آنها بی مبالات بوده اند.
۳-۱-۸ انواع روشهای کیفی
رویکردهای پژوهشی معمولاً به صورت کمی یا کیفی طبقه بندی میشود، اما به لحاظ نظری، رویکردهای کیفی از تنوع بیشتری برخوردارند و نو ع شناسی متفاوتی از آنها ارایه شده است که به دلیل جلوگیری از زیاد شدن حجم مطلب از آوردن همه تقسیم بندیها و نیز نظریات متعدد در این رابطه خود داری می گردد. «آنسلم»، «اشتروس» و «جولیت کوربین»، شیوههای تحقیق کیفی را شامل موارد ذیل میدانند:
۱- نظریه مبنایی: در ادامه پیرامون این روش بحث میگردد.
2- مردمنگاری یا قومنگاری: پژوهش قومنگاری معمولاً با انسانشناسی همبسته است. قومنگاری توصیفی عمیق و تحلیلی از موقعیّت فرهنگی و در معنای وسیع، از فرهنگ است. پژوهش قومنگاری بر مشاهده، توصیف و داوریهای کیفی یا تفسیر پدیدههای مورد بررسی تأکید بسیار دارد.
3- پدیدارشناختی: استفاده از پدیدارشناسی بهمنظور پژوهش و آگاهی مستقیم نسبت به تجربیات و مشاهدات، بهعبارت دیگر، نسبت به پدیدارهایی است که بیواسطه در تجربه ما ظاهر میشوند.
4- وقایع زندگی یا تحقیق زندگینامهای: در این نوع تحقیق، مطالعه بر یک فرد، متمرکز میشود و از طریق روایت زندگی او بهصورت حکایتگونه، رویدادهای زندگی فردی در چهارچوبی وسیعتر نمایان میشود. سپس با ارتباط دادن این رویدادها، بهعنوان نقطههای عطف و اطلاعات گردآوری شده مورد تفسیر قرار میگیرند.
5– تحلیل مکالمات یا گفتمان: در این نوع تحلیل، دادهها در اصل به صورت گفتار تولید میشوند، ولی بعدا آنها را بهمنظور تحقیق با دقت و وسواس فراوان و با استفاده از علایمی که تأکیدها، مکثها، خندهها و سایر ظرایف غیرکلامی را هم بر کاغذ بیاورد، به نوشتار تبدیل میکنند.
6- تأویلشناسی یا هرمنوتیک: روشی است که فهم متون و چگونگی ادراک و فهم و روند آن را بررسی میکند. بهعبارت دیگر هرمنوتیک، هنر دستیابی به فهم کامل و تام عبارتهای گفتاری و نوشتاری است.
7- کردارشناسی: این نظریه که از مطالعه رفتار حیوانات در محیطهای طبیعی بهدست آمده، بیان میکند که نوزاد انسانی بهطور ژنتیکی آماده است تا به افرادی که از او مراقبت میکنند، دلبسته شود. این دلبستگیها از لحاظ تکاملی دارای ارزش است؛ زیرا سبب سازش با محیط میشود . بهطور کلی در این روش سعی میشود تاانواع رفتار انسانها شناسایی و درک شود.
8.- نشانه شناسی: نشانه شناسی در درجه اول با آفرینش «معنا» در متون(فیلم، برنامههای تلویزیونی و دیگر آثار هنری) سر و کار دارد. این علم نشان میدهد که نشانه و نقش آن چیست؟ نشانهها و روابط، دو مفهوم کلیدی تحلیل نشانهشناختی هستند. در تحلیل نشانهشناسی تفکیکی موقتی و اختیاری بین محتوا و شکل قایل میشویم و تمام توجه خود را معطوف نظام نشانههایی میکنیم که متن ما را میسازد.
9. جامعهسنجی: این روش را «مورنو» در سال ۱۹۳۴ برای مطالعه و اندازهگیری روابط از نظر جذب و دفع متقابل یا یک طرفه در یک گروه طبیعی پیشنهاد کرده است. بهطور کلی این روش، وسیلهای برای تعیین درجه پذیرش افراد در یک گروه، کشف روابط این افراد و آشکار کردن ساخت خود گروه به کار میرود.
. Denzin, Lincoln
. Traditional Period
.Modernost Phase
.Reliability
.Validity
. Blurred Genres
. Paradigm
. Gall
. Borg & Gall
. Quantitative Research
. positivism
. post positivism
. Intensive
. Grounded theory
. Ethnography
. Phenomenology
. Biographical
. Discourse Analysis
. Hermeneutic
.Ethnology
. semiotics
. Sociometry
. Moreno
hello!,I really like your writing very much! proportion we be in contact extra apmaexiprtoly your article on AOL? I need a specialist in this space to resolve my problem. May be that’s you! Looking forward to see you.