حق انتخاب را به مردم بدهیم

دکتر جلال یوسفی در کوران انقلاب( هر طور که دسته بندی کنیم)، همین افرادی که الان مورد هجمه تبلیغات خانه نشینان قرار گرفته است، در این گردنه های سخت پیش روی انقلاب،

12 می 2017

دکتر جلال یوسفی

در کوران انقلاب( هر طور که دسته بندی کنیم)، همین افرادی که الان مورد هجمه تبلیغات خانه نشینان قرار گرفته است، در این گردنه های سخت پیش روی انقلاب، حضور داشته اند.

در هنگام خروج برخی از اقوام از انقلاب، شخصیت های کشوری( که مرحوم آیت الله رفسنجانی از این دسته و در واقع بازوی امام بودند) حضور داشتند، برخی ترور فیزیکی شدند، یا جان خویش را از دست دادند، یا بخشی از بدن خود را و یا این که ترور شخصیت شدند و درست در همین زمان، برخی که الان مدعی انقلابی گری در بخشی از این جامعه به عنوان پدر معنوی یک جریان تندرو حضور دارند،  به درس و مشق خود مشغول بوده و حتی زبان تیغ مانندشان امام را آزار می داد.

در دوران دفاع مقدس، نیز این دسته نه تنها در میدان حاضر نشده بلکه همواره زبان به نقد دفاع مقدس می گشودند، گویی این که ما آغازگر جنگ بودیم. از سوی دیگر بسیاری حتی برای گرفتن عکس هم به جبهه ها نرفتند.

در زمینه برجام نیز نباید از انصاف دور شد که اگر نبود، دیپلماسی قوی فرزندان این کشور، کشور ایران نیز مانند همه کشورهایی که زیر بند هفتم شورای امنیت رفته بودند، خسارات بسیاری را متحمل می شد و صد البته که قدرت نظامی ما هم بی تأثیر نبود، اما آیا این ها که امروزه برای ما و صلاحیت ما تصمیم می گیرند، حاضرند به جبهه بروند؟ آیا این ها فرزندان خود را به جبهه می فرستند یا این که بچه هایشان در پشت جبهه با منافقین دوباره همنوا می گردند و علیه این کشور و پاسداران مظلوم خمنی( و امروز خامنه ای) به جنگ مسلحانه بر می خیزند؟

از دیگر سو، در زمان جنگ، فرمانده جنگ را چه کسانی بر عهده داشتند؟ رفسنجانی، روحانی یا این که مصباح یزدی و شیخ احمد جنتی و ….؟

شناخت موقعیت را ما از ائمه اطهار( علیهم السلام) و رسول اکرم(ص) آموخته ایم. در سال ششم هجرت پیامبر(ص) به همه شروط قریش تن داد و در همان زمان بسیاری بر ایشان خرده گرفتند و این شد که این تاکتیک حضرت رسول کمتر از دو سال نتیجه داد و مکه آن بتخانه مشرکین فتح گردید.

اما در مورد اقتصاد در دو دهه گذشته، باید به دیدی ریزبینانه به موضوع نگاه کرد. مگر همان زمان منتقدین برنامه های دولت سازندگی مورد ضرب و شتم خیلی از دوستان و هم قطاران ما قرار نگرفتند. فکر نمی کنم، نحوه رأی گیری سال ۱۳۷۲ ریاست جمهوری را حداقل امثال من و نیروهای وزارت کشور فراموش کرده باشند. می بینید که ما خود در این جرم شریک هستیم. چرا آن زمان جرأت مخالفت نداشتیم؟ چرا گذاشتیم این مضوع باب شود تا به تدریج انقلاب و مدیران راهبردی کشور زیر سؤال بروند؟

در هشت سال دولت اصلاحات که استمرار دولت سازندگی بود، آیا واقعاً ما پیشرفت به جلو نداشتیم؟ آیا تورم بیداد می کرد؟ آیا مردم سفره شان کوچک شده یا بزرگتر شده بود، در حالی که هفته ای نبود که گروهی ( به اصطلاح گروه فشار) برای دولت مشکلی ایجاد نکنند و…

آیا صندوق ذخیره ارزی ما خالی بود یا این که دولت اصلاحات با میلیارها بدهکاری دولت قبل و پایین آوردن تورم، زندگی مردم را نیز به سمت آسایش سوق داده و مبلغ هنگفتی نیز در صندوق ذخیره ارزی به ودیعه گذاشت؟

انقلاب واژه ای است که ما چهار دهه است که با آن بازی می کنیم. آیا کشور یک بار انقلاب می کند و سپس به سمت تثبیت انقلاب باید پیش برود و نظام را تثبیت نماید یا این که به طور مداوم باید انقلاب در سرلوحه کار کشور باشد؟

چه شد که نفت نزدیک به ۱۵۰ دلار، با وجود ذخیره ارزی موجود، تورم را به چهل و اندی درصد رساند؟ مگر نه دولتی بود که ادعای پاک دستی می کرد و مجلس در دو دوره به جای به زیر سؤال کشیدن چنین دولتی انگار وکلایش وکیل الدوله بودند؟

در هشت سال بر سر کشور آن آوردند که حمله مغول را فراموش کردیم. آیا برنامه ریزی « فله ای» اقتصاد کشور را به ورطه سقوط برد یا آن آن که ما به ناحق لیبرالش می خوانیم. همانان که یا برادر دو شهیدند و یا فرمانده جنگ هشت ساله را بر دوش خود داشتند؟

چه کسانی و با پشتیبانی چه اشخاص حقیقی و حقوقی ملیاردها پول این کشور را به اختلاس گران دادند؟ چفیه بر گردن چه کسی گذاشتیم که میلیاردها از بیت المال را برداشت و الان در کشورهای اروپایی دارد کیف می کند؟ آیا او را هم دولت امروزی و آنان نان که لیبرالش می خوانیم، استخدام کرده و به کار گرفت؟

آیا بابک زنجانی را آن ها نیاوردند؟ آیا ادعای همراهی با امام زمان نکردند؟ آیا کافر را به درون ضریح امام معصوم نبردند؟ آیا بر مردم برای یک بی اصالت تیغ نکشیدند؟ آیا اساتید دانشگاه را اخراج نکرده و بورسیه های آن چنانی را بین اقوام و اعوان خود راه نینداختند و مداحانی را به جای استادان برجسته علمی به کار نگرفتند؟

چه شد آن همه پشتیبانی از دولت پاک دستی که اغلب وزرایش به خاطر اختلاس یا زندان رفتند و یا پرونده اختلاس شان هنوز مفتوح است؟

آیا فرد اصلح مورد نظر حضرات که متأسفانه چنین وانمود می شود که فرد مورد نظر حضرت آقانیز هست، در زمان تصدی اش این دزدی ها و اختلاس ها را نمی دید؟ اگر نمی دید با چه امیدی او را بر مسند وه مجریه بنشانیم و اگر می دید و ساکت بود که واویلا.

با جه امیدی می خواهیم فردی را بر قوه مجریه این کشور قحطی زده از دست ملخ های دولت به اصطلاح پاک دست بنشانیم قدرت را به فردی واگذار کنیم که یک مورد کار اجرایی نکرده است؟

به نحوه تبلیغات این فرد نگاه کنید؟ در فضای مجازی برای او نماینده امام زمان ساخته اند، با نذورات مردم کار تبلیغی می شود،  با فقرا بدون مثلاً اطلاع قبلی دیدار و تصویر برداری می شود و با ین کار عزت مردم فقیر زیر سؤل می رود. هم چنین، در حال حاضر  آیا در ستاد این فرد، همه کسانی که یا تأمین اجتماعی و حقوق یک مشت کارگر بیچاره را غارت کرده و از طرفی خود کشتگان کهریزک را شهید خواند و اعتراف کرد، و وزرای دولت اختلاس حضور ندارند؟ آیا مردم حق دارند بپذیرند که ایشان بدلی خطرناک تر از احمدی نژاد است؟

آیا دولت یازدهم بهتر از تافته جدا بافته و کسی که این همه برای او هزینه دادیم نیست؟ این چه برخوردی است که از من و شما ها سر می زند؟ ما انقلابی هستیم و بقیه نیستند؟ آیا انقلابی گری دور زدن قانون و بستن تهمت به دیگران است؟ آیا خفه کردن مخالفین است؟

به مناظره ها نگاه بکنید. متأسفم که فردی رزمنده با سابقه جبهه و برادر شهید این طور بی ادبیانه و با دهانی باز در مناظره حرکت های ناسنجیده و نابهنجاری انجام داد که امثال من و شما باید خجالت زده بشویم. به طوری که یک کاندید به او بگوید آقای فلانی ادب خوب چیزی است و دیگری به دو بگوید گازنبری و سه دیگر بگوید اگر طبق نظر تو بود الان دانشگاه را لوله کشی کرده بودی و با ین کار ضمن بردن حیثیت نظام و مدیران نظام از سرمایه اجتماعی مردم بکاهیم و دیوار بی اعتمادی بین دولت مردان و مردم بکشیم؟

این عصبانیت بر خی از ما به خاطر چیست؟ چرا نمی گذاریم مردم راه خود را بروند؟ آیا مردم اشتباه می کنند؟ مگر همین مردم ۲۲ بهمن ۵۷ را ایجاد نکردند؟ مگر با گروهک های معاند نجنگیدند؟ مگر همین مردم جنگ را اداره نکردند؟ مگر الان همین مردم در سوریه و عراق با داعش نمی جنگند؟

اقتصاد برای خود ساختار و اصولی دارد. با کلی گویی و شعار و ادای کلمه انقلابی  در آوردن درست نمی شود. انقلابی بودن به این است که زمان شناس باشیم. یا این که فقط شعار آن را بدهیم.

در این انتخابات یا کاندید گروهی که خود را حق می دانند قبول می شود که شواهد امر از جمله حضور عوامل اجرایی احمدی نژاد در ستاد و …، نشان می دهد که هشت سال دیگر، سرانجامی جز احمدی نژاد نخواهد داشت. در سه مناظره این کاندید یک حرفی که بتوان آن را عملیاتی کرد، در چنته نداشت.

اگر این فرد موفق نشود که بعید است موفق بشود، می دانید چه هزینه ای برای انقلاب و نهادهای انقلابی خواهد داشت و چه ظلمی به رهبری می شود که برخی دوره می گردند و ادعا می کنند ایشان نظر شده آقاست؟

ما به عنوان پیش تازان جبهه ها، به عنوان کسانی که همیشه در خط مقدم بوده ایم باید طوری با مردم رفتار کنیم که اگر روزی به آنان احتیاج داشتیم، آنان همانند دوره هشت ساله دفاع مقدس پشت سرما  قرار بگیرند. ائمه جمعه و جماعات که این روزها، بسیاری از آن ها تا می توانند از این تریبون های عمومی برای کاندیدی خاص تبلیغ می کنند و رقبای ایشان را بمباران تبلیغاتی می کنند، آیا فکر این کار را کرده اند که باید مردم از هر طیفی پشت سر آنان به نماز بایستند؟

چرا یک طیف نمی تواند مخالف خود را تحمل کند؟ چرا آقایان به طور مستمر مخالفین عقیده خود را مزدور بیگانه می خوانند در حالی که خانواده های خود آن ها برای اخذ گرین کارت در کشور استکباری آمریکا عروسانشان زایمان می کند؟ چرا و چرا و چرا؟

عصبانیت طیف اصول گرا و جبهه پایداری از چه بابت است؟ از دست مردم است؟ اگر نه، بگذاریم مردم کارشان را بکنند.

شعارهای اول انقلاب را به یاد آوریم. استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی

بگذاریم مردم در مشارکتی واقعی سرنوشت خویش را رقم بزنند. این که این همه از بیت المال برای فرد خاصی هزینه می شود( چنان که در سال۷۶ و ۸۸ چنین شد) به چه منظوری است؟

من به ستحضار شما می رسانم برای بهره گیری از نام « مشارکت» است. مشارکتی که در میان ادبیات و قاموس علوم اجتماعی به آن «مشارکت هدایت شونده» می گویند.

در پایان نکته ای را هم در مورد بانک ها عرض کنم.

این که بانک ها برای یک وام ضروی پدر ملت را در می آورند اما ملیاردها به بابک زنجانی ها و خاوری ها و غیره می دهند، حرف درستی است، اما نمایندگان نه دوره گذشته چرا برای این بانک ها قانونی سهل الوصول تر تصویب نکردند؟ از طرف دیگر صندوق هایی که چون علف هرز سر از زمین درآورده و به صورت غیرقانونی سودهای کلان از مردم می گیرند و متأسفانه همه با نام های مقدسی هم علم شده اند. چرا از این ها حرفی نمی زنیم؟ پشت این صندوق ها چه کسانی هستنند؟

در خصوص برجام چون چند روز قبل مطلبی نوشته ام، این بار از تکرار آن خودداری می کنم. و در پایان اضافه می شود که بنا نداریم مثل مناظره این مدت هرچه از دست مان می آید بنویسم و هرچه از زبانمان بیرون می آید بگوییم. ما باید سنگی پشت زبانمان بگذاریم.

درود بر آنان که هدایت را اطاعت کردند.

نظرات
نظرات پس از تائید مدیریت منتشر خواهد شد

نظرسنجی



محل قرار گیری نظر سنجی

طراحی و اجرا :  تابناك وب