سیاسی نیستم ولی هر چه حوادث ترکیه را کنار هم چیدم، نتوانستم به خودم بقبولانم که این حرکات کودتا باشد.
یاد داشت های پراکنده
جلال یوسفی
امروز را کمی استراحت کردم. بعد از استراحت سری به اخبار زدم. بررسی همه ابعاد کودتا در ترکیه . سیاسی نیستم ولی هر چه حوادث ترکیه را کنار هم چیدم، نتوانستم به خودم بقبولانم که این حرکات کودتا باشد. کودتا گر که همان اول کودتای خود را تکذیب نمی کند. کودتا کنند حداقل سران را دست گیر می کند. ساختمان های استراتژیک و حساس را بمباران می کند. در شهر پر طرفدار رییس دولتی که قرار است از میان برداشته شود وارد عمل نمی شود و… بسیار علامت سوال دیگر. از این رو، عل الحساب برخورد قبولاندیم که چند فرضیه در ذهن داشته باشم. حوادث آینده این فرضیه ها را رد یا قبول می کند.
سفر ریاست جمهوری به کرمانشاه و برخورد های چندگانه با آن نیز در جای خود قابل تأمل است. برخورد اصول گرایان و … با این سفر و شعار دان مردم با درود بر خاتمی و روحانی تا انتقادات برخی در رابطه با مسایل کشور….
یکی از مواردی که نظرم را جلب کرد.برخوردهای خبرگزاری فارس است. وقتی تیترهای این خبرگزاری را می بینم، به عنوان یک انسانی که در « استان فارس» زاده شده ام، از بودن نام فارس بر این خبرگزاری بسیار ناراحت می کشم و نگرانم. دلم می خواهد این نام مقدس را از تابلوی این خبرگزاری که هیچ نکته اخلاقی را رعایت نمی کند پایین بکشم.
خبر دیگر کمیته هسته ای کمیسیون امنیت ملی بود که رییس این کمیته آخوندی است که نماینده قم است به نام « ذوالنور». کسی که هرچه خود را به آب و آتش زد و در برخورد با مردم در سال۸۸ از هیچ تهمتی به برخی از انسان ها دریغ ننمود… نتوانست پستی خارج از ساختار قبلی خود بگیرد تا این که با لطف ناظرین « همیشه بیدار» و قیف« تنگ آنان» و گیر کردن برخی در این قیف ها، توانست از شهر قم وارد مجلس شود. و نماینده شهر ما که از لاین اصلاح طلبان وارد مجلس گردید نیز نایب رییس این کمیته گردیده است که حیفم آمد این فرد مردمی در کنار چنین آدمی باشد. اما امید آن دارم بتواند او را به راه بیاورد. از طرفی بسیار دل نگران دوست عزیزم هستم که باید حرف های ناصاف این آدم را تحمل کند. خدایش از همه بلیات نگهدارد.
بحثی نیز از دادستان عمومی و انقلاب تهران در باره پرونده های مانده از قبل و برخورد با قضات ناسالم دیدم که هر چند با احتیاط باید برخورد کرد اما جای بسیار خوشحالی دارد.
چند نفری هم از ولایت تماس گرفتند و خواهان همکاری برای رفع مشکلاتشان بخصوص اشتغال فرزندان خود بودند که چه بگویم« کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی» و « دست ما کوتاه و خرما بر نخیل» و مثل همیشه من نزد این مردم شرمنده شدم. خداوند به همه ما توفیق بدهد که بتوانیم اسباب و وسیله رفع مشکلات یک دیگر باشیم و سنگی از جلوی پای خلق الله برداریم و نه این که سنگی جلوی پای آنان بیندازیم.
I lialltrey jumped out of my chair and danced after reading this!