سروده: دکتر جلال یوسفی در حلالی خفته و ویرانی ام در حلالم نیز سرگردانی ام گفت ناهی ای حرامی خورده ای خود حلال ما حرامی برده ای گیر اوفتاد زین خبر دندانهام
سروده: دکتر جلال یوسفی
در حلالی خفته و ویرانی ام
در حلالم نیز سرگردانی ام
گفت ناهی ای حرامی خورده ای
خود حلال ما حرامی برده ای
گیر اوفتاد زین خبر دندانهام
این حرامی در حقوق است یا سهام؟
جمله فکرم رفت سوی فرضیه
من زچه بنموده ام خود تغذیه
نی زمینی و نه برجی و فیش
نه بودم تیغی که دلهایش به ریش
نه ریاست نی بدم میزی دراز
نی نگهبانی نه بوقی و نه ساز
نه اتوبوسی نه نذری و نیاز
زین همه ملک ختن پوست پیاز
نی رسیدم جیب و نی چشمم بدید
چون فروختندی بناگه ناپدید
شغل من بودی نگهبانی عزیز
نان بی خوابی بود خیلی تمیز
نه حسابی من درون بانک ها
نه بود قدرت به توپ و تانک ها
نه بدم بر مسند قاضی زملک
نه بخوردم حق لر کرد و نه ترک
نه پسر در جشن دامادیم بود
مطرب و شهر کرج شادیم بود
گر بگویم آرزوی یک سفر
مانده در دل هم مرا شب تا سحر
پس چه شد رای مرا کردند حرام
در تریبون ها بلند است صبح و شام
دین و دکان بعض را وارونه است
بعض را هم خاردان گلخانه است
کم کنم حرف و بخوابم رختخواب
شایدم باغ بهشت آید به خواب
دین و آیینم حلالم داده است
زین همه اسما جلالم داده است
جلال یوسفی
نهم خردادماه ۱۳۹۶ خورشیدی
اردبیل
منبع کانال تلگرامی دکتر جلال یوسفیHttp://t.me/Dryousefi