در الگوی مدیریتی امام علی، نظارت بر مدیران و کارگزاران حکومتی یکی از فاکتورهای مهم به شمار می رود. در این ارتباط امام علی علیه السلام نامه های متعددی به والیان حکومتی خود نگاشته است.
در الگوی مدیریتی امام علی، نظارت بر مدیران و کارگزاران حکومتی یکی از فاکتورهای مهم به شمار می رود. در این ارتباط امام علی علیه السلام نامه های متعددی به والیان حکومتی خود نگاشته است.
امام در همین رابطه نامهای به «منذر بن جارود عبدی» از فرمانداران خود که به دلیل خیانت در بیت المال، سرزنش و توبیخ شده است، نوشته است. امام ضمن یادآوری اینکه «نیکی پدرت مرا فریب داد و گمان کردم از روش او پیروی میکنی و به راه او میروی»[1]، به تخلفات او اشاره کرده[۲] و آنگاه بیزاری و تنفر خود را از عمل این فرماندار خیانتکار این چنین بیان میکند: «وَ لَئِنْ کَانَ مَا بَلَغَنِی عَنْکَ حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِکَ وَ شِسْعُ نَعْلِکَ خَیْرٌ مِنْکَ وَ مَنْ کَانَ بِصِفَتِکَ فَلَیْسَ بِأَهْلٍ أَنْ یُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ یُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ یُعْلَى لَهُ قَدْرٌ أَوْ یُشْرَکَ فِی أَمَانَهٍ أَوْ یُؤْمَنَ عَلَى جِبَایَهٍ فَأَقْبِلْ إِلَیَّ حِینَ یَصِلُ إِلَیْکَ کِتَابِی هَذَا »(نامه ۷۱: ۴۳۶).
«اگر آنچه به من گزارش رسیده، درست باشد، شتر خانهات و بند کفش تو، از تو با ارزشتر است و کسی که همانند تو باشد، نه لیاقت پاسداری از مرزهای کشور را دارد و نه میتواند کاری را به انجام رساند، یا ارزش او بالا رود، یا شریک در امانت باشد یا از خیانتی دور ماند. پس چون این نامه به دست تو رسد، نزد من بیا».
همچنین، فرماندار امام در بصره بهنقل خویی در سال ۳۸ هجری و بنا به نقل طبری در سال ۴۰ هجری، بیت المال را برداشته و به مکه فرار کرد. از فحوای کلام امام در نامه چنین بر میآید که آن زمامدار یکی از نزدیکان و خویشاوندان امام بوده است، بههمین دلیل برخی اعتقاد دارند که ابن عباس بوده ولی برخی دیگر بر این عقیدهاند که شخصیت ابن عباس بالاتر از این است که دست بهچنین کاری بزند و معتقدند برادرش عبیدالله است.
امام در این نامه ضمن بیان این که من به تو اعتماد کردم و در امانت خود شریکت نمودم ولی چون دنیا بر پسر عمویت سخت گرفت او را تنها گذاشتی و از او فاصله گرفتی و…، سپس چنین میگوید: «فَاتَّقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ، فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْکَنَنِی اللَّهُ مِنْکَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَى اللَّهِ فِیکَ وَ لَأَضْرِبَنَّکَ بِسَیْفِی الَّذِی مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ النَّارَ؛ وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِی فَعَلْتَ مَا کَانَتْ لَهُمَا عِنْدِی هَوَادَهٌ وَ لَا ظَفِرَا مِنِّی بِإِرَادَهٍ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِیحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ مَا یَسُرُّنِی أَنَّ مَا أَخَذْتَهُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ حَلَالٌ لِی أَتْرُکُهُ مِیرَاثاً لِمَنْ بَعْدِی »(نامه ۴۱: ۳۹۰).
«پس از خدا بترس و اموال آنان [مردم] را باز گردان، و اگر چنین نکنی، و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست یابم، تو را کیفر خواهم کرد، که نزد خدا عذرخواه ما باشد، و با شمشیری تو را میزنم که به هر کس زدم وارد دوزخ گردید. سوگند به خدا، اگر حسن و حسین چنان میکردند که تو انجام دادی، از من روی خوش نمیدیدند و به آرزو نمیرسیدند تا آنکه حق را از آنان باز پس ستانم، و باطلی را که به ستم پدید آمده نابود سازم. به پروردگار جهانیان سوگند، اگر آنچه که تو از اموال مسلمانان به ناحق بردی، بر من حلال بود، خشنود نبودم که آن را میراث بازماندگانم قرار دهم».
هنگامی که عبداللّه بن عباس از طرف امام، حکمران بصره و شهرهای اهواز و فارس و کرمان گردید،« زیاد بن ابیه»، در بصره جانشین ابن عباس گردید. حضرت در نامهای برای بازداشتن «زیاد» از خیانت در بیت المال مسلمین این چنین به او هشدار میدهد: «وَ إِنِّی أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِی أَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَیْءِ الْمُسْلِمِینَ شَیْئاً صَغِیراً أَوْ کَبِیراً لَأَشُدَّنَّ عَلَیْکَ شَدَّهً تَدَعُکَ قَلِیلَ الْوَفْرِ ثَقِیلَ الظَّهْرِ ضَئِیلَ الْأَمْرِ»(نامه ۲۰: ۳۵۶).
«براستی به خدا سوگند میخورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومی خیانت کردی، کم یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کم بهره شده، و در هزینه عیال، درمانده و خوار و سرگردان شوی».
در این ارتباط نامه ها و دستورالعمل های زیادی از امام در نهج الیلاغه به یادگار مانده است که به همین چند نامه اکتفا می گردد. [۳]
[۱] – فَإِنَّ صَلَاحَ أَبِیکَ غَرَّنِی مِنْکَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّکَ تَتَّبِعُ هَدْیَهُ وَ تَسْلُکُ سَبِیلَهُ
[۲] – إِذَا أَنْتَ فِیمَا رُقِّیَ إِلَیَّ عَنْکَ لَا تَدَعُ لِهَوَاکَ انْقِیَاداً وَ لَا تُبْقِی لِآخِرَتِکَ عَتَاداً تَعْمُرُ دُنْیَاکَ بِخَرَابِ آخِرَتِکَ وَ تَصِلُ عَشِیرَتَکَ بِقَطِیعَهِ دِینِکَ
[۳] – در همین ارتباط به کتاب« سیمای کارگزاران حکومت اسلامی از در نهج البلاغه » مراجعه کنید.