امروز : شنبه,۶ام مرداد ۱۴۰۳

مقدمه بر کتاب« تحلیل جامعه شناختی بحران منابع طبیعی در ایران»

این­جانب به عنوان استاد دانشگاه و پژوهشگر مطالعات روستایی، خواندن اثر حاضر را  قویاً به کارشناسان، مصلحان توسعه و دانشجویان دوره دکتری در دانشکده منابع طبیعی و علوم اجتماعی توصیه می­نمایم. امید است که آقای دکتر جلال یوسفی در فعالیت­های علمی آتی خود در زمینه مسایل روستایی و توسعه روستایی توفیق روز افزون داشته باشد.

2 اکتبر 2018

مقدمه

در زندگی ایلی و عشیره­ای، بیشترین ارتباط بین انسان و طبیعت اطراف وجود دارد. این نیاز به طبیعت هم به طور مستقیم به خود انسان مربوط می­گردد و یا از طریق دام که منبع اقتصادی، اجتماعی او بوده است، ارتباط پیدا می­ کند. جامعه عشایری، بخش زیادی از نیازهای اولیه زندگی خود را از طریق این منبع به دست می­آ ورده ­اند. بنابراین، یک گونه ارتباط با منابع طبیعی، ارتباط دام و مرتع است که باید بدان توجه کرد. به دام به ­عنوان یک پدیده صِرف اقتصادی در زندگی ایلی، نباید نگاه کرد، بلکه انواع دام، به همراه خود قدرت و منزلت را نیز به همراه داشته است. از این ­رو، برای این کار باید، قوانینی دقیق در چارچوب فرهنگ و اجتماع خاص ایجاد و اجرا شود. برای اجرای این قوانین، نیاز به تعامل انسان­ها از اقشار متعدد جامعه ضروری است. بومیان برای نظم بخشی و آسان کردن ایجاد استفاده از هر جنبه از این دانش برای گذران زندگی خود اقدام به ایجاد یک سری مقررات (عرف)، رسم ­ها و هنجارها می ­نمودند. هر کدام از این جنبه ­ها، بدون داشتن راهکار درست و منظم قابلیت اجرایی ندارد. بنابراین، با توجه به ساخت هر جنبه متناسب با آن، مقرراتی در ساختار سنتی آنان ایجاد می ­شد، که با عنایت به ارتباط تنگاتنگ که این مقررات در ایجاد ساختار سنتی بهره ­برداری از مرتع وجود دارد، لزوم آشنایی بومیان به این قوانین به خوبی احساس می­ شود. این مقررات و رسوم به یکباره و بدون مقدمه به وجود نیامده­ اند، بلکه طی فرآیندی بر اساس مقررات نهفته در سنت بومیان شکل گرفته است.

 مردم بومی برای اجرای هر بخش از برنامه­ های زندگی خود، مقررات( عرف) خاص متناسب را ایجاد و برای اجرا از طریق سلسله مراتب، ابلاغ، نظارت و کنترل می­ کردند. از این رو، مطالعه، تدوین و اجرای هر برنامه­ای در این گونه مناطق، بایستی با توجه به این قوانین و دانش بومی مردم به خصوص در زمینه مرتع انجام شود. اما باید دید، این ساختار در جامعه سنتی بر اساس چه پدیده­ هایی و چگونه شکل گرفته است؟ از طرفی چرا امروزه دانش بومی مردم مورد توجه قرار نمی­گیرد؟

بر اساس یافته ­های این پژوهش، به نظر می­ رسد، که دلایل تغییر در دانش بومی مردم، ریشه در تغییر در ساختار سازمان­ های مشارکتی سنتی در این مناطق دارد. مدیریت مشارکتی سنتی بهره ­برداری از مرتع، بر اساس ساختار سنتی و به صورت خودجوش و با توجه به کمبود منابع، نیازها و شرایط سخت محیطی، نیاز به همکاری را در این جوامع  ضروری می­ساخت. هم­چنین، آن­ چه که موفقیت این­گونه مشارکت­ ها را تضمین می ­کرد، سازگاری با علاقه­ ها و روحیات مردم بومی بود که بدون وابستگی به نیروهای خارجی، به حفظ منافع اقتصادی- اجتماعی و زیست­ محیطی روستاییان می ­انجامید.  

چنان­که در این پژوهش آمده است، باتوجه به این امر، که قسمت اعظمی از مراتع کشور توسط عشایر مورد بهره­ برداری قرار می­ گیرد، بررسی روش­ های بهره­ برداری از مراتع توسط این گروه حائز اهمیت است. مدیریت مورد نظر در زمینه بهره­ برداری از مراتع در بین عشایر در واقع شاخ ه­ای از یک مدیریت کلی و ساختار اجتماعی به نام «ایل» به مثابه بالاترین تشکل گروهی بوده است. این مدیریت تا قبل از اصلاحات ارضی رژیم گذشته و ملی اعلام شدن مراتع، دارای عینیت و عملکرد بوده است، اما با فروپاشی ساختار ایلی و تغیر مالکیت و بهره ­برداری از مراتع، یک دوره بهره ­برداری نادرست و مخرب از مراتع آغاز گردید که کاهش شدید کمیت و کیفیت مراتع را به دنبال داشته و کارهای انجام شده توسط دستگاه ­های اجرایی، با وجود پیشرفت­ هایی در برخی اجزا و عناصر فنی، بر اساس شواهد موجود، روز به روز مراتع از نظر پوشش گیاهی ضعیف و ضعیف تر شده و برخی نیز تا حدود زیادی تخریب شده­اند. در منطقه مورد مطالعه این پژوهش، مرتع از نظر پوشش گیاهی، ضعفیف گردیده، چشمه ­ها و آبراه­ ها تخریب و آب برای شرب دام با کمبود روبرو شده است و مرتع کشش تعداد دام­ های موجود را ندارد. هم­چنین به دلایل متعدد از جمله کم توجهی مردم به مراتع، بی توجهی طراحان و برنامه ­ریزان عرصه مرتع به دانش بومی مردم، سیستم مدیریت سنتی حاکم بر بهره­ برداری از مرتع به هم ریخته است، به طوری که  عناصر مدیریت مشارکتی سنتی مرتع در میان بومیان منطقه مورد مطالعه به هم ریخته است، عرف و رسم ها، مقررات و سنت ­های عرفی بهره­ برداری از مرتع توسط بومیان رعایت نمی­ گردد. این در حالی است، که اعمال حاکمیت مدیریت مرتع توسط دولت صورت می­ گیرد و برنامه­ ریزی منظم سالیانه از سوی سازمان­های ذیربط انجام می ­شود. هم­چنین نظارت این سازمان­ها بر نحوه بهره­ برداری و حفظ و حراست از مراتع، استمرار دارد، اما روز به روز بر شدت تخریب این مراتع افزوده می­ گردد، زیرا بومیان عملاً از فرآیند برنامه ­ریزی پیرامون مرتع کنار گذاشته شده ­اند.  بنابراین، سؤالی که در این پژوهش پیش آمده، این است که ریشه اساسی این به هم ­ریختگی و ناساختمندی در مدیریت مرتع در این منطقه ناشی از چیست؟ چرا با وجود پیشرفت فن­ آوری­ های نوین و وجود قدرت دولت در طراحی، برنامه­ ریزی، نظارت، ارزشیابی و …، مرتع در این مناطق با تخریب شدید روبرو گردیده است؟ در صورتی که همین مردم با سازمان­ های مشارکتی سنتی و هم­چنین عناصر فرهنگی حاکم بر منطقه و ساختار اجتماعی خود، در قرون متمادی، از طریق اعمال مدیریت سنتی بهره ­برداری از مرتع و در سخت ترین شرایط زیست محیطی، ضمن حفظ آن با  راهبردهای خاص سیستم بومی حاکم، این مراتع را احیا نموده و توسعه می­ دادند؟

مطالعات انجام شده در میدان، در دهه­ های اخیر نشان می­ دهد  نظر به این­ که برنامه ­های دولت­ ها در دهه­ های گذشته همه از بالا به پایین و به صورت متمرکز طراحی و اجرا شده است، و در این بین، برای مشارکت بومیان محلی نقشی در نظر گرفته نشده است. بنابراین، در رابطه با این عدم موفقیت­ ها، مهمترین علت را باید در عدم همکاری و همیاری بین مردم و مجریان برنامه­ های مرتبط با مراتع جستجو کرد که در این رابطه شواهد نشان می­دهد  دلیل اصلی این عدم همکاری و استقبال بومیان از برنامه ­های ابلاغی دولت در جهت حفظ، اصلاح و توسعه مراتع، در مشارکت ندادن آن­ها در برنامه­ های دولت­ ها پیرامون مراتع نهفته است. نباید فراموش کرد که بررسی تحولات دهه­ های اخیر در ارتباط با برخورد دولت ­ها با روستاییان و مناطق عشایری در برنامه­ ها، به نحوی بوده است که برای دانش بومی مردم احترامی قایل نبوده و آن را ناکارآمد تلقی می­ کردند. شاید بتوان گفت که این بی توجهی به دانش بومی مردم، ناشی از عدم شناخت سازمان ­های متولی امر مرتع در دولت ­ها بوده که به همین دلیل نیز طراحان و برنامه ­ریزان در بکارگیری دانش و توان بومیان در امر بهره­ برداری از مرتع و در فرآیندهای برنامه ­ریزی مرتبط با این عرصه، تعلل کرده و مردم را به کار نگرفته ­اند. بنابراین، مشکل و مسئله اساسی در این رابطه «عدم شناخت و به کارگیری دانش بومی در مدیریت بهره­ برداری مرتع از سوی طراحان و برنامه ریزان این عرصه» است. مشکلی که تا کنون دولت ­ها به آن کمتر توجه کرده و یا اساساً بدان توجهی ندارند. اگر چه سازمان­ های متولی امر مرتع، در یکی دو دهه گذشته، در قالب طرح ­ها و تعاونی­ های مرتع اقداماتی انجام داده­اند اما به نظر می ­رسد در این راستا نیز آن­چنان به ساختار سازمان­ های مشارکتی روستایی از جمله به عناصر تشکیل دهنده این ساختارها توجه نشده که این امر نیز ناشی از نداشتن شناخت کافی از این عناصر و ساختار مدیریتی در مناطق روستایی و عشایری است.

    یافته ­های این پژوهش، هم­چنین نشان می­ دهد، لازم است که در قالب­ های جدید مشارکتی که برای توسعه روستاها مطرح هستند به حفظ منافع اقتصادی- اجتماعی و زیست محیطی مردم نواحی روستایی و عشایری توجه شود. زیرا در برنامه ­های مرتبط با بومیان، مشارکت وتصمیم ­گیری مردم محلی اجتنا ب ناپذیر است. چون تصمیم­ گیری باید در جهت حفظ منافع اقتصادی- اجتماعی و زیست محیطی مردم بومی صورت گیرد. در غیر این­صورت، با دید بیگانه به برنامه ­ریزان و متولیان امر مرتع نگاه می­کنند و آنان را بیگانگانی خواهند پنداشت که به آنان دستور می ­دهند و همین امر نیز گاهی موجب اصطکاک بین بهره ­برداران و متولیان مرتع شده است. پس بهتر آن است برای پیش­گیری از این گونه مشکلات و تسهیل مشارکت مردم روستایی در برنامه­ های توسعه و رسیدن به اهداف آن، قبل از اجرای هر برنامه مشارکتی، از شرایط و پیش شرط­ های آن آگاهی حاصل شود. در نهایت، این نکته قابل ذکر است که اگر مصلحین توسعه روستایی و مناطق عشایری بتوانند در برنامه ­های توسعه، این دانش را لحاظ کنند، امید می­رود که بتوانند در راستای برنامه­های توسعه مرتع گام ­های مثمر ثمری بردارند.

   موضوع دیگری که در این پژوهش بررسی شده است، اهمیت منابع طبیعی است. انسان­ ها برای برطرف کردن نیازهای اولیه خود، از گذشته ­های بسیار دور، با طبیعت پیرامون خویش ارتباط  برقرار کرده و با آن مأنوس شده ­اند. آنان در دورانی که از فنون و ابزار پیشرفته فعلی خبری نبود، از این طریق از طبیعت پیرامونشان امرار معاش می­ کردند. دانش انسان­ه ا در هر دوره به تناسب میزان رشد فرهنگی آن دوره بوده است. در این مورد نیز بشر در دوره ­های متعدد زندگی خود از فرهنگ و دست ساخته ­های فرهنگی دوره خویش استفاده کرده و از این راه توانسته است از محیط مربوطه در عرصه ­های گوناگون استفاده­ های بهینه برده و برای نگهداری مرتع نیز با استفاده از ساختار فرهنگی خویش راهکارهایی متناسب با محیط خود را انتخاب کند.

 ایران کشوری است که دارای مراتع متعددی بوده و این مراتع دارای عرصه­ های متعددی است که از نظر خوراکی، صنعتی و دارویی، در خور توجه است.

مراتع، علاوه بر حفاظت پوششی زیست محیطی، بخش اعظمی از نیازهای مردم را بر طرف می­ سازد. از طرفی با وجود محصولات فرعی در این عرصه می­توان در اقتصاد مردم بومی، تغییراتی ایجاد و اقتصاد این مناطق را از وابستگی به بیرون نجات داده و حتی مثل گذشته علاوه بر مصرف داخلی خود، بخشی را نیز به خارج از منطقه صادر نمایند.

  بهره ­برداری مجدد از مراتع  به روش سنتی و اداره آن با مشارکت مردم به روش بومی و احیاء مجدد در زمینه ­های گوناگون و ادغام آن با دانش نوین دارای اهمیت است که پیش بینی می­ شود با رواج بهره ­برداری اصولی در زمینه­ های اشتغال ­زایی، درآمد زایی برای مردم بومی، استفاده به عنوان علوفه برای دام ها، استفاده غذایی برای انسان، حفظ محیط زیست، استفاده دارویی و استفاده در صنایع چنان­که در کتاب حاضرآمده است، می ­تواند مؤثر باشد.

بنابراین، مراتع به عنوان یک پتانسیل منطقه ای می­تواند در برآوردن بخش ­های زیادی از نیازهای متعدد بومیان قابل توجه باشد. احیا و تجدید حیات این منبع عظیم با این پتانسلی که در خود دارد، قادر است در صورت استفاده بهینه و پایدار از آن به طوری ­که مشارکت بومیان جزء لایتجزای آن است،  در توسعه منطقه ­ای دارای نقشی برجسته باشد.

در این پژوهش، از میان روش­های تحقیق کیفی،  از روش نظریه بنیانی استفاده شده است. این روش با استفاده از جمع آوری سیستماتیک و منظم داده ­ها و توسعه روش ها به شکل قیاسی و بنیانی در ارتباط با یکدیگر به کار می ­رود. هدف نظریه بنیانی ایجاد نوعی نظریه است که علاوه بر وفا دار ماندن به واقعیت، تعیین کننده ناحیه مورد نظر نیز باشد. از این رو، این نظریه ذاتاً تعمیم پذیری آماری ندارد  و در عوض دارای تعمیم پذیری مفهومی است. این روش بر خلاف شیوه­ های دیگر، می خواهد نظریه خود را از درون پدیده ­های موجود در یک زمینه بیرون بکشد. بنابراین، در پی آزمون زمینه­ ها و رسیدن به درستی و یا نادرستی نظریه نیست، بلکه خود نظریه ساز است و این عمده ترین تفاوتی است که بین این روش تحقیق و سایر روش ها وجود دارد. این روش مبتنی بر تجزیه و تحلیل مقایسه ای و به دنبال کشف نظریه بر مبنای چهار معیار تعمیم بخشی فهم و ادراک، انطباق و مناسبت داشتن و اصلاح پذیری است(Glasser,1978). نظریه بنیانی شامل سه عنصر اصلی است: مفاهیم، مقولات و قضایا که اساسی­ترین واحدهای تحلیل هستند و از طریق مفهوم سازی داده­ ها ایجاد می­شوند(Pendit,1996). مقولات نسبت به مفاهیم در سطح بالاتری قرار می ­گیرند و از فشردگی و تراکم بیشتری جهت ارایه برخوردارند. آن­ها همچنین از طریق فرآیند تحلیل مقایسه­ ای و یا طبیقی ایجاد می­شوند و نیز ابزاری هستند که از تلفیق آن­ها نظریه ایجاد می شود(IbId). سومین عنصر قضایاست که نشان دهنده ارتباط بین یک مقوله و مفاهیم مربوط به آن و نیز ارتباط بین مقوله ­های مجزاست. شرط اصلی ساخت نطریه در این روش، وجود انعطاف پذیری بالا طی این فرآیند است. پژوهشگر در این رهیافت از یک طرح بدون انعطاف پیروی نمی­ کند بلکه از طریق تعامل و ارتباط دو طرفه بین مراحل مختلف فرآیند یاد شده امکان تغییر و تبدیل برای رسیدن به نظریه ای مقرون به واقعیت را پیدا می کند.

حوزه جغرافیای این تحقیق، ایل ممسنی فارس در ایران است که یکی از مناطق دارای شیوه زیست بهره برداری از مرتع بوده و هم چنین دارای مراتع بسیاری است که هنوز این منطقه از مدیریت مشارکتی بهره برداری سنتی از مرتع تا حدودی استفاده می کنند.

یافته ­های پژوهش نشان می ­دهد قبل از اصلاحات ارضی در جامعه مورد مطالعه، مدیریت بهره برداری از مرتع به صورت مدیریت مشارکتی سنتی بوده است که ناشی از دانش بومی مردم بود. در این سیستم سنتی به دلیل مشارکت مردمی در سطح وسیع در امر مدیریت بهره برداری از مرتع و هم چنین متناسب بودن این سیستم بهره برداری با فرهنگ و ساختارهای حاکم بر جامعه که از طریق سلسله مراتب، تقسیم کار سنتی، سیستم خانواده و قشر بندی اجتماعی ایلی اجرا می­ شد و نظارت قوی که درون این ساختار مدیریت وجود داشت و توجه به دانش بومی که در ساختار تشکل­ های سنتی مرتع­ داری و با داشتن افراد متخصص، تقسیم کار سنتی متناسب، ساختار خانواده متناسب، مناسبات تولیدی متناسب با ساختار سنتی جامعه و عوامل اجرایی متناسب با این ساختار که با وجود رهبران محلی انجام می­ گردید، ارتباط بین انسان، دام و طبیعت دست به دست هم داده و در ساختاری «مدیریت مشارکتی سنتی بهره برداری از مرتع» نام داشت، مدیریت می­ گردید. پیامدهای عملیاتی کردن چنین مدیریتی نشان از موفقیت دانش بومی دارد زیرا، نگهداری، حفظ، جلوگیری از تخریب، بهبود، اصلاح، احیا و توسعه مراتع را با خود به همراه داشت. در مدیریت مشارکتی سنتی بهره برداری از مرتع، به منظور جلوگیری از تخریب مراتع، به روش ­های بومی دست می ­زدند. راه­ های جلوگیری از تخریب منابع طبیعی تجدید شونده( مرتع) و بهره برداری، بهبود، اصلاح و توسعه مراتع در مدیریت مشارکتی سنتی بهره برداری از مرتع در فصل چهارم این کتاب به طور مبسوط آمده است.

یافته ­های پژوهش نشان می­ دهد که در حال حاضر، مشکل اصلی جامعه عشایری، عدم مشارکت مردم در فرآیند برنامه ریزی مرتبط با مرتع است. تغییرات ایجاد شده در ساختارهای متعدد جامعه و از هم گسیختگی ساختار مدیریت مشارکت سنتی از مرتع که از پایداری برخوردار بوده، برنامه­ های متمرکز دولت، سهل انگاری دولت­ ها و بی توجهی دولت به مشارکت مردم و… ، به طور کلی مقایسه قبل از اصلاحات ارضی و پیگیری روند تغییرات، مواردی است که علاوه بر تکرار مقولاتی چون، مدیریت مشارکتی، مدیریت مشارکتی پایدار مرتع، مشارکت مردم، عدم مشارکت مردم، برنامه ریزی از بالا، تمرکز در برنامه­ های مرتبط در مرتع در دولت، پایداری در مدیریت مشارکتی سنتی در امر مرتع و…، محقق را بر آن داشت تا « مدیریت مشارکتی پایدار مرتع» را به عنوان «مقوله محوری» یا «هسته ای» انتخاب نماید و بر همین اساس، مدل تلفیقی از دو دانش بومی و نوین را برای برون رفت از وضع موجد پیشنهاد نماید.

به نظر می­ رسد که مدل تلفیق دانش بومی و نوین در مدیریت مشارکتی، در احیاء، حفظ، نگهداری و بهره ­برداری از منابع طبیعی مؤثر است. 

پژوهش حاضر، حاصل زحمات آقای دکتر جلال یوسفی است که طی ۵ سال کار مداوم در زمینه مرتع و مرتع­ داری و ابعاد جامعه شناسی آن حاصل شده است. هر چند که مطالعات قبلی ایشان در تدوین کتاب « دانش بومی با تأکید بر جامعه روستایی ایران» در زمینه مرتع ­داری در بارور شدن اثر حاضر مؤثر بوده است.

این­جانب به عنوان استاد دانشگاه و پژوهشگر مطالعات روستایی، خواندن اثر حاضر را  قویاً به کارشناسان، مصلحان توسعه و دانشجویان دوره دکتری در دانشکده منابع طبیعی و علوم اجتماعی توصیه می­نمایم. امید است که آقای دکتر جلال یوسفی در فعالیت­ های علمی آتی خود در زمینه مسایل روستایی و توسعه روستایی توفیق روز افزون داشته باشد.

مصطفی ازکیا

استاد دانشگاه تهران- گروه مطالعات توسعه روستایی

 

منابع

Glaser,B,G.& Strauss,L.(1978).The Discovery of Grounded theory:Strategies For Qualitative Research.Chicago, Aldine publishing Company.

Pandit, Naresh  R(1996). The Creation of theory: A recent application of the grounded theory method. The Qualitative Report. 2(4).

نظرات
نظرات پس از تائید مدیریت منتشر خواهد شد

نظرسنجی



محل قرار گیری نظر سنجی

طراحی و اجرا :  تابناك وب