امروز : یکشنبه,۳۰ام اردیبهشت ۱۴۰۳

جایگاه دانش بومی در نظریه­ های توسعه روستایی

توسعه درون زا که در چارچوب توسعه پایدار مطرح شد، از اواخر دهه ١٩۶٠ و اوائل١٩٧٠م.، افکار نظریه پردازان توسعه و جوامع دنیای سوم را به خود معطوف ساخت.

8 اکتبر 2020

دکتر جلال یوسفی

در مجموع، در ارتباط با دانش بومی در نظریه­ های توسعه روستایی، به دو دسته پارادیم­ های قدیم و جدید توسعه روستایی بر می­ خوریم. یک دسته پارادایم ­های قدیم که عموماً با نگاه از بالا طرفدار توسعه برونزا در چارچوب نظریه­ های نوسازی و راهبردهای برنامه ریزی « بالا به پایین « و ساختارهای  مرکز- پیرامون­»اند. بنابراین، این ها، با دانش­ های بومی و مشارکت­ های مردمی مخالف­اند. طرفداران این نوع توسعه ( توسعه برون زا) در چارچوب نظریه­ های اردوگاه نوسازی و راهبرد­های برنامه ­ریزی قرار دارند. این دیدگاه با دانش بومی مردم و مشارکت مردمی مخالف بوده و آن­­ها را نابخردانه می­پندارند( ).

دهه ­های ١٩۵٠ و ١٩۶٠م. دوران تسلط پارادایم قدیم توسعه است. در این دوره نظریه ­های نوسازی و انتقال تکنولوژی­ های پیشرفته به صورت از « از بالا به پایین» و برنامه ریزی شده بود و فضای غالب فکری و اجرایی دانشگاه ­ها، مؤسسات تحقیقاتی و آموزشی و مدیریت­ های اجرایی را شکل می­داد تا جایی که در چارچوب دکترین رشد، افزایش تولید محصولات عمده کشاورزی در کانون توجه تحقیقات و سیاست های حمایتی قرار گرفت. به این ترتیب سرمایه گذاری ها به تحقیقات کشاورزی ایستگاهی، خدمات فنی و تعاونی ها معطوف شد. به عنوان مثال، اساس و شالوده« انقلاب سبز» این­ گونه شکل گرفت. انقلاب سبز با موفقیت زیادی همراه بود، اما منافع آن بیشتر نصیب کشاورزان ثروتمند و نواحی مستعد شد و اغلب فقرا را از قلم انداخت یا وضع آنان را بدتر کرد. در آن زمان اکثر کشورهای در حال توسعه برای دستیابی به خودکفایی غذایی تلاش می­کردند. آن­ها سیاست جانشینی واردات را در پیش گرفته بودند. این جهت­گیری­ ها در بخش کشاورزی منجر به اتخاذ سیاست­ های عرضه گرا و ایجاد انحصارات غیر دولتی در دو بعد تأمین نهاده­ها و بازاریابی تولیدات شد. پایین بودن قیمت محصولات غذایی و نرخ بالای ارز، به نوعی از فعالیت­ های شهری حمایت می­کرد که در نهایت این موضوع سبب تضعیف کشاورزی و فقر نواحی روستایی شد(   ).

ادبیات توسعه نشان می­ دهد تا دهه ١٩٧٠م .پارادایم توسعه کلاسیک بر نظام برنامه ریزی و تصمیم گیری جهان حاکم بوده است. این دیدگاه در مجموع با هدف گذاری رشد کمی و فن محور همراه بوده است. این نوع توسعه راه حل تکنولوژیکی را تنها سناریوی راهبردی حل مشکلات می­ دانست که با نیازها و ظرفیت­ های جوامع، سازگاری نداشت و در آن گروه­ های هدف از جمله گروه­ های حاشیه ای، روستاییان و زنان به فراموشی سپرده شدند. علاوه براین به علت فراگیر نبودن مشارکت و در حاشیه بودن مردم، کانون تصمیم­گیری ­ها را نخبگان شهری و بورکراتیک­ های حرفه ای تشکیل می ­دادند. از پیامد های چنین نگرش و اندیشه ای ­می­توان به شکاف عمیق بین مکان­ ها و جوامع اشاره کرد .چنین پیامدهایی انتقادهایی را در محافل علمی دانشگاهی و اعتراض­ هایی را در جوامع انسانی در برداشت.

از سوی دیگر، ما با نظریه ­های جدید توسعه روستایی روبرو می­ شویم که از مردم و دانش های بومی مردم حمایت می­کنند. این نظریه ­های جدید مبتنی بر عوامل و نهاد ­های درونی است.

در مجموع، نظریه­ های توسعه جدید، هدف­گذاری رشد کیفی مد نظر قرار گرفت، رهیافت این نوع توسعه بر جامعه مدنی و مشارکت مردم در تصمیم ­گیری­ ها به عنوان اصلی بنیادین پذیرفته شد.

 این نوع توسعه که توسعه بوم محور، توسعه مردم گرا و پایدار نامیده می ­شود، بر معیارهایی چون قدرت و مشارکت مردم، اخلاق، مدیریت و ظرفیت ­های فنی و محلی، نهادهای مشارکتی، سازمان­ها ی محلی، ثبات اجتماعی، فرهنگ و دانش بومی تکیه دارد و در جهت تحقق دموکراتیزه کردن جوامع و پایداری آن­ها  تلاش می­کند.

توسعه درون زا که در چارچوب توسعه پایدار مطرح شد، از اواخر دهه ١٩۶٠ و اوائل١٩٧٠م.، افکار نظریه پردازان توسعه و جوامع دنیای سوم را به خود معطوف ساخت. نیاز به تئوری­ ها و رهیافت­ های مناسب ­تر توسعه پایدار و به­ویژه توسعه کشورهای جهان سوم، سبب توجه به مفاهیم و روش­ های توسعه بومی و درون زا شد. بومی ­کردن توسعه شامل خلق نهادها و فرآیندهایی است که به استقلال منجر می­ شود. این به مفهوم آزادی فکری و بازنگری اساسی در پارادیم ­های توسعه غربی است.

 توسعه بومی بر اساس دانش و نیازهای خود مردم کشورهای جهان سوم است، نه بر پایه «تخصص و مهارت بیرونی­ ها». این دیدگاه یک نگرش واقع بینانه تر نسبت به موقعیت­ های تاریخی و جغرافیایی مکان ­ها دارد و مدل های جهانی و استانداردهای از قبل تعیین شده را مردود می­داند(). همچنین معتقد است که کارکنان توسعه باید به تفاوت­ها توجه کرده و از مردم بومی بیاموزند.

 آموزش دیگر گروه ­های جامعه، فرهنگ­ ها، توجه به دانش محلی، سازگاری و احترام به مدل­ ها و نظریه ­های مردم و تشویق مشارکت­ های مردمی، اساس بازنگری رهیافت­ های جدید توسعه را تشکیل می ­دهد. فرآیند بومی شدن، امکانات جدیدی را برای راهبردهای توسعه چندگانه و چند بعدی مطرح می­سازد که متأثر از آگاهی­ های سنتی و خلاقیت­ های مردمی است.

 تاکنون مردم کشورهای جهان سوم حق انتخاب بسیار اندکی در نقشه­ های اوزالیدی توسعه داشته اند،  اما اخیراً برخی از این کشورها شروع به آزمون روش­ها و مفاهیم بومی که بر اساس تجربه­ های خودشان است، پرداخته­ اند. اکثر این راهبردهای جایگزین به دنبال ایجاد مشارکت، توانمندسازی و خود اتکایی در مردم کشورهای جهان سوم است که از طریق کشف، تفسیر و ارزیابی مجدد سنت­های فرهنگی و تاریخی محلی، امکانپذیر می­ شود. راهبردهای توسعه بومی آزمون مجدد ساختارها و ارزش­ های سنتی جوامع جهان سوم است که فرصت­ هایی را برای ابتکارهای مناسب ­تر و مؤثرتر در سطح محلی فراهم سازد. بازنگری ارزش­ ها و نهادهای جوامع سنتی، توسعه جایگزین را به وجود آورده و زمینه­ های مشارکت مردمی و توانمندسازی را فراهم می­سازد. بخش­ های سنتی اغلب دارای مکانیسم­ های نهادی غیررسمی و سیستم­ های انعطاف پذیری بوده که با طرح­ های توسعه­­ ای برخی نواحی روستایی سازگاری یافته ­اند(). جوامع سنتی دارای مکانیسم­ های پیچیده و متنوعی اند که تاکنون حرفه ای­ های بیرونی، در حل مشکلات توسعه ای، آن­ها را نادیده گرفته ­اند. در صورتی که کاربرد دانش بومی در برنامه ­های توسعه مناس ب­تر بوده و با استفاده از راه­ حل­ های بومی و ابداعی، روحیه خود اتکایی و اعتماد به نفس در مردم بومی ایجاد شده و به مشارکت و توانمندسازی آن­ها  منجر می­ شود .اگر چه مردم محلی همواره با محدودیت­ ها و تنگناهای بسیاری روبه رویند، اما مدیرانی ماهر و آگاه نسبت به محیط اطراف خویش می­ب اشند و در صورتی که منابع کافی در اختیار آن­ها  قرار داده شود، راه­ حل­ های مناسبی را برای مشکلات توسعه خویش می ­یابند. کارکنان توسعه باید واقع­ گرا بوده و دانش و عقاید مردم بومی را به طور جدی در نظر بگیرند(). اما هنوز بسیارند حرفه ای ­های بیرونی که نسبت به سیستم­ های دانش بومی نا آگاه بوده و یا آن­ها را نادیده می ­انگارند، برای تأیید و کاربرد دانش آن­ها  باید شرایط مطلوب فراهم شود، یعنی علاقه و تفاهم در شرکت کنندگان پروژه ­های توسعه ایجاد شود به گونه ای که بیرونی­ ها به آموختن از مردم محلی علاقه نشان دهند و روحیه انعطاف پذیری و میانه روی را در پیش بگیرند. در راهبردهای جدید برای توسعه جوامع، بر ظرفیت­ ها و امکانات محلی تأکید می ­شود و از روش شناختی تحقیقات علمی غرب که ثابت و انتخابی است، دوری گزیده و از روش­ های انعطاف­ پذیراستفاده می­ شود.

 در پارادایم جدید راهبرد­های توسعه بیرونی، آموزش از آن­ها، الگوهای از قبل تعیین شده و نقشه­ های اوزالیدی توسعه و برنامه ­های بالا به پایین در برابر رهیافت ­های پایین به بالا، یادگیری از مردم و احترام به دانش­ های بومی آنان مردود شده است و به مشارکت فعال و توانمندسازی مردم محلی تأکید می­ شود.

در راهبردهای جدید، حرفه ای­ های بیرونی نقش سازماندهی، تسهیل کنندگی و کاتالیزور را در پروژه­ها ایفا می­ کنند. آن­ها ظرفیت­ های سازندگی و توسعه را تشویق کرده و ابزارها و تشکیلات مناسب را برای پیشرفت مردم محل پیشنهاد می­ کنند. بنابراین باید روش­ ها و راهبردهای انعطاف پذیر با شرایط متنوع و پیچیده جوامع در نظر گرفته شود و با کاربرد دانش­های بومی مناسب، جنبه ­های مشارکتی و توانمندسازی مردم محلی افزایش یابد().

.technocentric

 

 

. ecocentric

 

 

. popular development

 

 

نظرات
نظرات پس از تائید مدیریت منتشر خواهد شد

نظرسنجی



محل قرار گیری نظر سنجی

طراحی و اجرا :  تابناك وب