امروز : جمعه,۱۳ام مهر ۱۴۰۳

پایان کار کتاب دانش بومی و پسا توسعه

کار تدوین کتاب دانش بومی و پساتوسعه با عنوان فرعی« جایگاه دانش بومی در توسعه پایدار» در چهار بخش و هفده فصل توسط دکتر جلال یوسفی و دکتر محمدمهدی یوسفی، به پایان رسید.

26 آگوست 2021

کار تدوین کتاب دانش بومی و پساتوسعه با عنوان فرعی« جایگاه دانش بومی در توسعه پایدار» در چهار بخش و هفده فصل توسط دکتر جلال یوسفی و دکتر محمدمهدی یوسفی، به پایان رسید. سرشناسه این کتاب دکتر جلال یوسفی، متولد۱۳۴۳ شهرستان رستم استان فارس است. در پیشگفتار این کتاب نویسندگان اعلام کرده اند که کار میدانی کتاب به مدت۵ سال طول کشیده و با احتساب مدت زمانی که برای آثار دیگری که به گونه ای در بخش هایی از این کتاب مرجع بوده اند، در حقیقت این کتاب حاصل ده سال مدوام و حدود دو دهه کار غیر مداوم است. قرار است این کتاب در انتشارات « کلک زرین» تهران در ۱۰۰۰ نسخه چاپ گردد. طبق گفته سرشناسه کتاب، این اثر برای چند نفر از اساتید، صاحبنظران و محققین ارسال گردیده تا از نقطه نظرات آنان استفاده نماید.

نکته جالب این است که پروفسور مصطفی ازکیا استاد توسعه دانشگاه تهران و بنیانگذار توسعه روستایی در ایران، بر این کتاب مقدمه ای چند صفحه ای زده و به طور مؤکد از دانشجویان مقطع دکتری در دانشکده های منابع طبیعی، کشاورزی، و همه بخش های علوم اجتماعی خواسته که این کتاب را مطالعه نمایند.

نکته مهم دیگر این کتاب، اول این که کتاب اغلب یا پژوهش میدانی است و یا از پژوهش های موفق میدانی استفاده کرده و مهم تر این که یک بخش آن به صورت پژوهش میدانی در یک پایلوت صورت گرفته و یک بخش ( سه فصل آخر کتاب) ارایه طرح در راستای اهداف کتاب است.

این کتاب در قطع وزیری  و حدود ۵۰۰ صفحه است که در ادامه سرفصل های کلی این کتاب ارایه می گردد.

بخش اول

رویکردهای نظری و پیشینه ­نگاشت­ ها

فصل اول/ پساتوسعه گرایی

فصل دوم/  دانـش بومــی

فصل سوم/ نهادهای بهره ­برداری از مراتع  در ایران

فصل چهارم/ نظام­ های بهره برداری کشاورزی در ایران

بخش دوم

عرصه­ های دانش بومی پایدار

فصل پنجم/ دانش بومی و توسعه پایدار کشاورزی

فصل ششم/ دانش بومی و توسعه پایدار دامداری و دامپزشکی

فصل هفتم / دانش بومی زنبورداری و توسعه پایدار

فصل هشتم / دانش بومی مرغداری و توسعه پایدار

فصل نهم / دانش بومی منابع طبیعی و توسعه پایدار

فصل دهم / دانش بومی و توسعه پایدار در مدیریت بلایای طبیعی

فصل یازدهم / دانش بومی  طب سنتی و توسعه پایدار

فصل دوازدهم / دانش بومی در صنایع روستایی و توسعه پایدار

بخش سوم

مطالعه میدانی دانش بومی پایدار در عشایر مرکزی    

فصل سیزدهم /  گونه ­شناسی عشایر مورد مطالعه

فصل چهاردهم مدیریت مشارکتی سنتی  بهره ­برداری از مراتع عشایر مرکزی ایران
 

بخش چهارم

 مدل تلفیق دانش بومی و نوین در  بهره ­­برداری از مرتع


فصل پانزدهم / تلفیق دانش بومی و نوین در مدیریت و برنامه ­ریزی مرتع

فصل شانزدهم/ تلفیق دانش بومی و نوین در ارتقای مدیریت مرتع (آب، خاک، پوشش گیاهی، انسان و دام)

فصل هفدهم/  تلفیق دانش بومی و نوین در ارتقای سطح زندگی بهره ­برداران



پیشگفتار کتاب

با وجود پیشرفت تکنولوژی­ های جدیددر زمینه­ های متعدد  و نیازمندی روستاییان و مناطق عشایری و ارایه این فن ­آوری­ها به این جوامع و استفاده از این تکنولوژی­ها در جوامع شهری، در روستاها و مناطق عشایری این فن­آوری از اقبال چندانی در پذیرش از سوی مردم برخوردار نبوده است و «در بررسی­ های به­عمل آمده در نقاطی از دنیا چنین بر می ­آید که علم و معرفت دانشمندان غربی رو به تحلیل رفته است» و تجربه­ های موجود بیانگر این واقعیت است که فن­ آوری های ارایه شده به جوامع روستایی و عشایری، عموماً کاربرد قابل قبولی در بین بومیان این مناطق، نداشته و از نرخ پذیرش پایینی برخوردارند. با توجه به این­که این فن­آوری بیرون از منطقه بومی ایجاد می­شود و از نظرشرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اقلیمی با شرایط جامعه بومی تفاوت زیادی دارد، بنابراین، پایین بودن نرخ پذیرش این تکنولوژی و ناکارایی ضمنی آن اجتناب ناپذیر است. با توجه به بررسی­های انجام گرفته در نقاطی از دنیا، به نظر می­رسد، برای افزایش کارایی و تقویت جنبه ­های کاربردی فن­آ وری­ های ارایه شده به جوامع بومی، استفاده از دانش بومی این جوامع بتواند راه گشا باشد، زیرا دانش بومی نسبت به دانش فنی دارای مزیت­ هایی است: بدون هزینه بوده و به سادگی در دسترس است و از نظراقتصادی مقرون به صرفه است، با محیط زیست سازگاری دارد و حداقل خطر را برای کشاورزان و دام­داران و تولید کنندگان بومی در بر دارد و مورد قبول تجربه است. هم­چنین، در نتیجه فقدان دانش بومی دقیق، بسیاری از فن­آوری­ها در کشورهای در حال توسعه منجر به شکست گردیده است.  

دانش بومی دارای عرصه های مختلفی است. از این عرصه­ ها می­توان به؛ مدیریت بهره ­برداری از منابع طبیعی تجدید شونده، بهداشت و درمان، گیاه پزشکی، زبان شناسی، دام­داری و کشاورزی، دام­پزشکی، طیور و پرندگان، طب سنتی، صنعت و حرفه و غیره اشاره کرد.

مردم بومی از استعدادها و توانایی­ های خاصی در خصوص شناخت و نحوه استفاده از این جنبه­ ها برخوردارند و این دانش را طی سالیان دراز و با آزمایش عملی به­دست آورده­اند. این دانش بر فضای زندگی بومیان حکم­فرماست. انسان بومی در عرصه­ های متعدد با دانش بومی سروکار دارد. از این­رو شناخت این دانش و نحوه کار با آن برای بومیان ضروری است و مطالعه زندگی بومیان، توسعه و هر گونه برنامه­ریزی بدون در نظر گرفتن این دانش با محدودیت و مشکلاتی روبه ­رو خواهد شد.

در این کتاب به جنبه­ های متعدد دانش بومی، با رویکرد پساتوسعه ­گرایی، پرداخته می­شود. بومیان برای اجرای برنامه­ های معیشتی خود، اقدام به ایجاد سازمان­های سنتی مشارکتی می­نمودند. برای این کار باید، قوانینی دقیق در چارچوب فرهنگ و اجتماع خاص ایجاد و اجرا شود. برای اجرای این قوانین، به تعامل انسان­ها از اقشار متعدد جامعه احتیاج است. بومیان برای نظم بخشی و سهل الوصول کردن ایجاد استفاده از هر جنبه از این دانش برای گذران زندگی خویش اقدام به ایجاد یک­ سری مقررات (عرف)، رسم­ها و هنجارها می­نمودند. هر کدام از این جنبه ­ها، بدون داشتن راهکار درست و منظم قابلیت اجرایی ندارد. بنابراین، با توجه به ساخت هر جنبه متناسب با آن، مقرراتی در ساختار سنتی آنان ایجاد می­شد، که با عنایت به ارتباط تنگاتنگ که این مقررات در ایجاد ساختار سنتی بهره­برداری از مرتع وجود دارد، لزوم آشنایی بومیان به این قوانین به خوبی احساس می­شود. این مقررات و رسوم بدون هیچ مقدمه ­ای به­وجود نمی­ آیند. نشست­ های اجتماعی مثل جلسات ریش ­سفیدان برای برنامه ­ریزی کوچ و یا قرق، شیوه تقسیم آب زمین­های زراعی، بهره­برداری از محصولات فرعی منابع طبیعی، نحوه و استفاده از گیاهان خوراکی و دارویی و…، انتخاب متخصصین برای بررسی عرصه، انتخاب ناظر برای نظارت بر حسن اجرای قوانین و عرف( دانش بومی)، همه در خلأ ایجاد نشده ­اند. این برنامه­های متعدد در فضای اجتماع بومیان به­وجود آمده­اند.

مردم بومی برای اجرای هر بخش از برنامه­ های زندگی خود، مقررات (عرف) خاص متناسب را ایجاد و برای اجرا از طریق سلسله مراتب، ابلاغ، نظارت و کنترل می­کردند. از این رو، مطالعه، تدوین و اجرای هر برنامه­ای در این گونه مناطق، بایستی با توجه به این قوانین و دانش بومی مردم  و به تبع در زمینه مرتع انجام شود. اما باید دید، این ساختار در جامعه سنتی بر اساس چه پدیده­ هایی و چگونه شکل گرفته است؟ از طرفی چرا امروزه دانش بومی مردم مورد توجه قرار نمی­گ یرد؟

به­ن ظر می­ رسد، که دلایل تغییر در دانش بومی مردم، ریشه در تغییر در ساختار سازمان­های مشارکتی سنتی در این مناطق دارد. مشارکت سنتی بر اساس ساختار سنتی هر اجتماع بومی، به ­صورت خودجوش و با توجه به کمبود منابع، نیازها و شرایط سخت محیطی، نیاز به هم­کاری را در این جوامع  ضروری می­ ساخت. آن­چه که موفقیت این­گونه مشارکت­ ها را تضمین می­ کرد، سازگاری با علایق و روحیات مردم بومی روستایی بود که بدون وابستگی به اعتبارات دولتی، به حفظ منافع اقتصادی- اجتماعی و زیست­ محیطی روستاییان می­ انجامید. از این ­رو، این امر، ریشه در مشارکت مردم بومی منطقه مورد مطالعه دارد.

در کشور ایران از دیرباز نهادهای مشارکتی سنتی فراوانی وجود داشته است. نهادهای مشارکتی سنتی  نظام­ های بهره ­برداری از مرتع، سازمان­ های سنتی زراعی (بنه، حراثه، صحرا)، نظام آبیاری سنتی، و غیره در هر دوره زمانی از تحولات تاریخی و یا اجتماعی به شیوه متفاوت در نظام سنتی مشارکتی بومیان متأثر می­شود که هر دوره مناسب با ساختار جامعه و هم­چنین نوع مالکیت ، سازمان­های خاص بهره­برداری دوره خود را داشته است.

این مدیریت­ های مشارکتی سنتی تا قبل از اصلاحات ارضی رژیم گذشته، دارای عینیت و عملکرد بوده است، اما با فروپاشی ساختار ایلی و تغیر نظام اربا و رعیتی، مالکیت و بهره ­برداری از مراتع و اراضی کشاورزی، یک دوره بهره ­برداری نادرست و مخرب از مراتع و زمین ­ها آغاز گردید که کاهش شدید کمیت و کیفیت آن­ها را به ­دنبال داشته و کارهای انجام شده توسط دستگاه­های اجرایی، با وجود پیشرفت هایی در برخی اجزا و عناصر فنی، ناموفق بوده­اند؛ زیرا از سوی طراحان و برنامه­ ریزان روستاها و مناطق عشایری، جایی برای مشارکت بومیان وجود ندارد و یا میزان دخالت و مشارکت بومیان در این راستا، بسیار کم است. در واقع بومیان عملاً از فرآیند برنامه ­ریزی منطقه ای خود کنار گذاشته شده­اند. بنابراین، سؤال پیش می­آید که ریشه اساسی این به­ هم­ ریختگی و ناساختمندی در مدیریت در عرصه­ های موجود در این مناطق ناشی از چیست؟ چرا با وجود پیشرفت فن­ آوری ­های نوین و وجود قدرت دولت در طراحی، برنامه­ریزی، نظارت و…، وضعیت زندگی مردم روز به روز نامطلوب­تر، مراتع تخریب ­تر، بازدهی زمین­ های کشاورزی و غیره کمتر  شده است؟ در صورتی­ که همین مردم با نهاد­های مشارکتی سنتی و هم­چنین عناصر فرهنگی حاکم بر منطقه و ساختار اجتماعی خود سال­ های سال، از طریق اعمال مدیریت سنتی بر عرصه­ های زندگی خویش و در سخت­ترین شرایط زیست محیطی، ضمن حفظ آن با راهبردهای خاص سیستم بومی حاکم (که ناشی از دانش بومی آنان بود)، زندگی می­ گذرانده و به ­نحو مناسبی نیز از محیط و منابع موجود خود حفاظت می­ کردند؟

به ­نظر می­رسد، نظر به این­که برنامه­ های دولت­ ها در دهه ­های گذشته همه از بالا به پایین و به صورت متمرکز طراحی و اجرا شده است، و در این میان، برای مشارکت بومیان محلی از اِعراب وجود نداشته است. بنابراین، در رابطه با این عدم موفقیت ­ها، مهم­ترین علت را باید در عدم هم­کاری و همیاری بین مردم و مجریان برنامه­ های مرتبط با مناطق روستایی و عشایری جستجو کرد. یعنی باید دید که چرا مردم از این گونه برنامه­ ها استقبال نمی­ کنند؟

شواهد نشان می­دهد که دلیل اصلی این عدم هم­کاری و استقبال بومیان از برنامه­ های ابلاغی دولت در این جهت، در مشارکت ندادن مردم در برنامه های دولت­ها نهفته است. زیرا که بررسی تحولات دهه ­های اخیر در ارتباط با برخورد دولت­ ها با روستاییان و مناطق عشایری در برنامه ­ها، به نحوی بوده است که برای دانش بومی مردم احترامی قایل نبوده و آن را ناکارآمد تلقی می­ کردند. شاید بتوان گفت که این بی ­توجهی به دانش بومی مردم، ناشی از عدم شناخت سازمان­ های متولی امور روستاها در دولت­ها بوده که به همین دلیل نیز طراحان و برنامه ­ریزان در به­ کارگیری دانش و توان بومیان در امر بهره ­برداری از مرتع و در فرآیندهای برنامه ­ریزی مرتبط با این عرصه، تعلل کرده و مردم را به­ کار نگرفته­ اند. بنابراین، مشکل و مسئله اساسی در این رابطه، عدم شناخت و به­ کارگیری دانش بومی در مدیریت بهره ­برداری از منابع و پتانسیل­ ها و نیز توجه به خواسته­ها و نیازهای واقعی مردم است. مشکلی که تا کنون دولت­ ها به آن کمتر توجه کرده و یا اساساً بدان توجهی ندارند. البته در یکی دو دهه گذشته سازمان جنگل ­ها­، مراتع و آبخیزداری کشور، در قالب طرح­ ها و تعاونی ­های مرتع، و سازمان امور عشایر نیز برنامه­ هایی در ارتباط با خدمات رسانی به عشایر و نیز اسکان آنان اجرا نمود، هم­چنین، در زمینه کشاورزی نهادهایی نظیر شرکت­ های تعاونی تولید در رژیم گذشته، شرکت های تعاونی و نیز تعاونی­ های تولید مشاع بعد از انقلاب اقداماتی انجام داده است که در این راستا نیز آن­چنان به ساختار سازمان­های مشارکتی روستایی از جمله به عناصر تشکیل دهنده این ساختارها توجه نشده که به نظر می­رسد، این امر نیز ناشی از نداشتن شناخت کافی از این عناصر و ساختار مدیریتی در مناطق روستایی و عشایری است.

     بنابراین لازم است که در قالب­ های جدید مشارکتی که برای توسعه روستاها مطرح هستند، به حفظ منافع اقتصادی- اجتماعی و زیست محیطی مردم نواحی روستایی توجه شود. چون در برنامه­ های مرتبط با بومیان، مشارکت و تصمیم ­گیری مردم محلی اجتناب ناپذیر است. زیرا تصمیم­گیری باید در جهت حفظ منافع اقتصادی- اجتماعی و زیست محیطی مردم منطقه صورت گیرد. در غیر این­­ صورت، با دید بیگانه به برنامه ­ریزان و متولیان امر مرتع نگاه می­ کنند و آنان را بیگانگانی خواهند پنداشت که به آنان دستور می ­دهند و همین امر نیز گاهی موجب اصطکاک بین بهره­برداران و متولیان مرتع شده است. پس بهتر آن است برای پیش­گیری از این­ گونه مشکلات و تسهیل مشارکت مردم روستایی در برنامه­ های توسعه و رسیدن به اهداف آن، قبل از اجرای هر برنامه مشارکتی، از شرایط و پیش شرط­های آن آگاهی حاصل شود. در نهایت، این نکته قابل ذکر است که اگر مصلحین توسعه روستایی و مناطق عشایری بتوانند در برنامه ­های توسعه، این دانش را لحاظ کنند، امید می­ رود که بتوانند در راستای برنامه­های توسعه روستایی گام­ های مثمر ثمری بردارند. این کتاب بر اساس همین موارد و معرفی این عرصه­ ها و نسبت آن­ها با توسعه پایدار به رشته تحریر درآمده است. این کتاب در چهار بخش تدوین گردیده است. بخش اول به بررسی رویکردهای نظری و پیشینه ­نگاشت­ های موضوع می ­پردازد. در فصل اول این کتاب پساتوسعه­ گرایی و در فصل دوم، دانش بومی، در فصل سوم، نظام­ های بهره­ برداری از مرتع، در فصل چهارم نظام­ های بهره­ برداری کشاورزی در ایران مورد بررسی قرار می­ گیرد.

بخش دوم کتاب به عرصه ­های دانش بومی پایدار می­ پردازد. این بخش دارای هشت فصل است  که به ترتیب عبارتند از:  فصل پنجم؛ دانش بومی و توسعه پایدار کشاورزی، فصل ششم؛ دانش بومی و توسعه پایدار دامداری و دامپزشکی، فصل هفتم؛ دانش بومی زنبورداری و توسعه پایدار، فصل هشتم؛ دانش بومی مرغداری و توسعه پایدار، فصل نهم؛ دانش بومی منابع طبیعی و توسعه پایدار، فصل دهم؛ دانش بومی و توسعه پایدار در مدیریت بلایای طبیعی، فصل یازدهم؛ دانش بومی و  طب سنتی، و  فصل دوازدهم؛ دانش بومی در صنایع روستایی و توسعه پایدار.

بخش سوم این کتاب یک مطالعه عمیق میدانی در خصوص دانش بومی و توسعه پایدار در عشایر مرکزی ایران است و دارای دو فصل است که عبارتند از: فصل سیزدهم؛ گونه ­شناسی عشایر مورد مطالعه، و فصل چهاردهم؛ مدیریت مشارکتی سنتی بهره ­برداری از مراتع عشایر مرکزی.

بخش چهارم کتاب تحت عنوان؛ مدل تلفیق دانش بومی و نوین در بهره ­­برداری از مرتع، فصل ­های سه گانه پانزدهم تا هفدهم را به ­خود اختصاص می ­دهد که عبارتند از: فصل پانزدهم؛ تلفیق دانش بومی و نوین در مدیریت و برنامه ­ریزی مرتع، فصل شانزدهم؛ تلفیق دانش بومی و نوین در ارتقای مدیریت مرتع (آب، خاک، پوشش گیاهی، انسان و دام)، و فصل هفدهم؛  تلفیق دانش بومی و نوین در ارتقای سطح زندگی بهره ­برداران.

این اثر حاصل پژوهش مدت بیشتر از پنج سال مداوم در میدان تحقیق است. علاوه بر داده ­های این پژوهش، از یافته ­های یک دهه و نیم تا دو دهه ارتباط مستمر نگارنده با میدان پژوهش، نیز استفاده گردیده است.

در این مدت، افراد بسیاری پژوهشگر را همراهی کردند، با برخی صحبت گردید. در مجلس­ ها، سفرها، در نشست و برخاست ­ها، مهمانی­ ها و غیره از وجود آنان بهره برده شد، و ادب حکم می­ کند در این­جا از آنان نامی برده شود و تشکر گردد.

پیش از همه از استاد عزیزم دکتر مصطفی ازکیا استاد گروه مطالعات توسعه  روستایی دانشگاه تهران و دانشگاه علوم و تحقیقات تهران که همیشه دست­گیر من در پژوهش­ هایم بوده است، و نیز به خاطر مقدمه ایشان بر این نوشته، صمیمانه تقدیر و تشکر می نمایم، به ­خصوص این که مشوق اینجانب در تدوین این اثر بودند.

از اساتید بزرگوارم، دکتر علی اکبر محرابی، استاد دانشگاه تهران، دکتر سیف­الله سیف اللهی «ننه کرانی» استاد گروه جامعه ­شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران و دکتر علیرضا کلدی، استاد گروه جامعه ­شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران که با مطالعه بخش ­هایی از این اثر نکات ارزنده­ای را متذکر شدند، صمیمانه تقدیر می ­شود.

دوست عزیزم دکتر محمدحسین رزاقی که از پیشکسوتان دانش بومی در عرصه منابع طبیعی است و سال­ های زیادی از عمر خویش را در سازمان جنگل­ ها، مراتع و آبخیرداری کشور به ­عنوان مدیر کل آموزش و ترویج در خدمت این نعمت بزرگ الهی بوده و آن را تدریس می­ کرده است، به خاطر همراهی در طول پژوهش و نیز کمک در دست­یابی به آمارها و اسناد و هم­چنین همراهی برای ورود به میدان در عرصه ­های پروژه­های بین الملی «منارید» و «حبله ­رود» و مهم­تر از همه مطالعه و تذکر نکات ارزنده، تقدیر و تشکر ویژه می ­نمایم.

از آقایان مهندس هوشنگ جزی مدیر محترم طرح­های بین ­المللی «حبله رود» و «منارید» سازمان جنگل­ ها، مراتع و آبخیزداری کشور، مهندس باهو، معاون اداره منابع طبیعی شهرستان فیروزکوه و مسؤل طرح­ های حبله رود و منارید آن شهرستان و حاج قدیر باهو از روستای طرشت فیروزکوه، آقایان علیرضا مسعودی رییس اداره منابع طبیعی شهرستان ممسنی و هم­چنین، از اعضای اداره منابع طبیعی شهرستان رستم، به ­خاطر همکاری در تدوین این اثر، تشکر می­گردد.

تشکر ویژه از آقای سید عبدالحمید سادات و همسر گرامی ایشان سرکار خانم حاج راحله راستین به جهت پشتیبانی­ های بی دریغ­شان در تدوین بخشی از این اثر و راه اندازی خانه کار آفرینی روستایی در روستای دشتک بخش مرکزی شهرستان رستم استان فاس.

 و از مردم خوب، مهربان و خون­گرم شهرستان های ممسنی و رستم (اعم از طوایف ایل ممسنی و طوایف بویراحمد ساکن در شهرستان رستم، به­ خصوص بخش مرکزی) که در حقیقت کم نگذاشتند، از این مهربان میزبانان تقدیر بی­شائبه می ­گردد. به ­دلیل زیاد بودن تعداد افراد، ترس بر آن است که نامی از قلم بیفتد، بنابراین، به این کلیات بسنده می­ گردد.

بخشی از یافته­ های این کتاب حاصل گنجینه سترگ سینه افرادی است که سال­ های سال از عمر گران­سنگ خویش را در این عرصه گذرانده و خالصانه آن را به نگارنده ارایه دادند و ­اینک در بین ما نیستند، بر روان پاکشان درود فراوان می­ فرستم و برای شادی روحشان از همگان تقاضای قرائت فاتحه دارم.

و تشکر اختصاصی این­جانب در این اثر از کسی است، که همیشه مرا همراهی کرده است بدون این که مزدی دریافت کند، بنابراین، تمام آثار مادی و معنوی این اثر را به ایشان هدیه می­ نمایم.

در این اثر، آقای دکتر محمدمهدی یوسفی، در مراحل متعدد پژوهش یاری­گر امر پژوهش بودند، به ­ویژه در تدوین اصل کتاب زحمات بسیاری را متحمل شدند. از ایشان تقدیر و تشکر می­ گردد. هرچند بخش­ هایی از کار این اثر نتیجه تلاش ایشان است، اما تمام نقایص اعم از فنی، ادبی و غیره متوجه اینجانب است.

این اثر خالی از نقص نیست و خود بر این امر واقفم. امید آن­که برای اصلاح، چشمان ریز بین خوانندگان عزیز یاری­گرمان باشند.

جلال یوسفی

تهران: ۱۷/تیرماه/ ۱۴۰۰خورشیدی

–  چمبرز، رابرت (۱۳۷۶). توسعه روستایی اولویت بخشی به فقرا. ترجمه مصطفی ازکیا، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ص ۹۸٫ 

 

. Indigenous Knowledge

 

. Ahmed, M. M. (1994). Indigenous Knowledge for Sustainable Development In the Suudan. Khartoum, Suudan. Khartoum University press.

 

نظرات
نظرات پس از تائید مدیریت منتشر خواهد شد

نظرسنجی



محل قرار گیری نظر سنجی

طراحی و اجرا :  تابناك وب