امروز : شنبه,۶ام مرداد ۱۴۰۳

تغییرات پارادایمی توسعه/ قسمت پنجم: دیدگاه نظام جهانی

در حالی که در دنیا دهه ۱۹۷۰ شاهد اوج چالش میان دو مکتب نوسازی و وابستگی بود ، والرشتاین نظریه خود را در رد این دو مکتب، و پیش فرض اساسی و اولیه این مکاتب که همانا وجود جوامع مستقل در دو قطب توسعه یافته و نیافته است، پایه گذاری کرد.

3 سپتامبر 2015

نظام جهانی، نظام واحد سرمایه داری است. نظام مجموعه ای از اجزاء است که در رابطه با هم عمل می کنند، ولی خودش به عنوان یک نظام به عنوان واحد تحلیل می کند.


زمینه های نظری

در حالی که در دنیا دهه ۱۹۷۰ شاهد اوج چالش میان دو مکتب نوسازی و وابستگی بود ، والرشتاین نظریه خود را در رد این دو مکتب، و پیش فرض اساسی و اولیه این مکاتب که همانا وجود جوامع مستقل در دو قطب توسعه یافته و نیافته است، پایه گذاری کرد.

زمینه های تاریخی

دیدگاه نظام جهانی نتیجه چند پیامد زیر است:

  1. توسعه صنعتی در شرق
  2. بحران کشورهای سوسیالیستی
  3. بحران نظام سرمایه داری در آمریکا

دیدگاه نظام جهانی،  اقتصاد جهانی سرمایه داری را به عنوان رویداد هایی برای تحلیل در دهه ۱۹۷۰ برای ما گشود. پیرو مکتب وابستگی و گشتالت قرار دارند.از این رو اقتصاد جهانی به عنوان واحد تحلیل این دیدگاه انتخاب شد.انتقاداتی بر این دیدگاه وارد شد. آنان در اواخر دهه ۱۹۷۰ به اصلاح دیدگاه دست زدند.سطح ملی نیز در کنار سطح جهانی مورد توجه قرار گرفت و نیز تحلیل طبقاتی به عنوان مکمل تحلیل های اجتماعی بدان اضافه شد.که از آن به عنوان مطالعات ملی در نظام دیدگاه جهانی یاد شده است.

هیچ تئوری نمی توانست توسعه آسیای جنوب شرقی را تبیین کند و نیز چالش هایی که میان خود درنظریه پردازان توسعه به وجود آمد.

والرشتاین از ماحصل نظریات مارکس و ماکس وبر صحبت می کند.علیرغم همه تضاد فکری که بین آن دو وجود دارد، آن دو نظام سرمایه داری صنعتی را مولود انقلاب صنعتی می دانند.او خود می گوید ؛ مناسبات تولید، طبقات… را ازمارکس و تلفیق را از وابستگی گرفته است . در نظام جهانی واحد تحلیل نظام سرمایه داری جهانی است که از قرن شانزدهم میلادی پیدا شده است. او معتقد است، یک نوع سرمایه داری بیشتر نداریم وآن هم،  نظام سرمایه داری است که اقمار و مترو پل هم جزء آن است. یک دسته سرمایه داری متروپل، دسته ای سرمایه داری پیرامون و یک دسته نیز بین این دو قرار دارند.گاهی برخی بنا به شرایطی به درون هر کدام از این ها می افتند.هزار سال پیش کشورها مانند حالا نبودند و به صورت ایزوله بودند و به همان حال به حیات خود ادامه می دادند.اما از ۵۰۰ سال پیش نظام سرمایه داری ایجاد شد.ادامه حیاتش از منطق بیرونی آن ریشه می گیرد. منطق بیرونی یعنی سرمایه داری پس از توسعه باید برای خود بازاری ایجاد  کند و نیز بتواند مواد خام را برای کارخانه های خود به دست آورد. منطق درونی همان تضاد درونی بین کارگر و طبقه صاحب ابزار تولید است.نظام سرمایه داری جهانی سایر کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته را بلعید.

تفاوت نظام سرمایه داری با نوسازی

نظام سرمایه داری دیالکتیکی است، یعنی بر اثر تضاد جامعه سرمایه داری و غیر به وجود آمده است، اما دیدگاه نوسازی یک دیدگاه مکانیکی است. می گوید وضع پیشنهادی برای توسعه ، همان کمال مطلوب است، یک دیدگاه اروپا مدار است. اما دیدگاه نظام سرمایه داری در آن انواع وجود دارد که امکان دارد از حالتی به حالت دیگر تغییر یابد و آن سرنوشتی که فرانک می گفت، نیست.

مبانی روش شناسانه دیدگاه نظام جهانی

یک نکته که در این دیدگاه مهم است ، مبانی روش شناسی این دیدگاه است.به یک جامعه شناسی کل نگر اعتقاد دارد. معتقد است، یک جامعه شناسی بیشتر وجود ندارد ، یعنی یک علم اجتماعی واحد که تاریخی هم است .علوم اجتماعی بدون تاریخ یک مشت مفهوم است و تاریخ بدون علوم اجتماعی هم یک مشت حادثه است.این علوم اجتماعی واحد شامل جامعه شناسی، مردم شناسی، اقتصاد، جمعیت شناسی و… می شود. تازه هر کدام از این ها نیز به انواع گرایش ها تقسیم می شود. اطلاعات میکرو سوسیولوژی می دهند. یعنی اطلاعات جامعه شناسی را که می خوانید در رابطه با گروه هاست. ولی کل نگر نیست. تحلیل کلی از عرصه جوامع به دست نمی دهد، لذا تحلیلی که ما در جهان سرمایه داری می کنیم ، با ید کل نگر باشد.نیازمند یک علم اجتماعی واحد است. به وسیله علوم اجتماعی تاریخی است که می توان به تجزیه و تحلیل پیرامون پدیده  اجتماعی عام ، کلی پرداخت.اما با جامعه شناسی که دارای چندین شعبه است  می توان در واحد کوچک مطالعه کرد.چرا که این نظام  جهانی است و لذا یک روش می خواهد که کلی باشد.با روش های کل نگر است که می تواند پدیده نظام سرمایه داری را مطالعه کرد.

ساخت انواع آرمانی که پارسنز به عنوان متغیر های الگویی انجام داد بر اساس اعتقادی که وبر در آن مدل آرمانی خود داشت، می گوید، پارسنز انواع آرمانی اش در آن یک قوم پرستی  نهفته است. کشوری مثل آمریکا را در میان جوامع ، «بهترین» قرار داده و گفته است جوامع دیگر می توانند الگویشان از این مدل بگیرند.مدل او یک مدل غیر تاریخی است، یعنی بدون رجوع به تاریخ بقیه کشورهای جهان به خصوص کشورهای جهان سوم این مدل را ساخته و پرداخته است.برای ساختن مدل باید به تاریخ جوامع رجوع کرد.

نظام نوین جهانی

والرشتاین در بررسی تاریخی –  اجتماعی خود، معتقد است سه نظام اقتصادی در تاریخ بشر قابل تشخیص است، این سه نظام عبارتند از «نظام های خُرد» که تقسیم کار محدود و کاملی در چارچوب فرهنگی واحد (روستا، قبیله و..) داشتند، این نوع سیستم بیشتر در جوامع گردآورنده غذا یافت می شود که در دوران معاصر سهمی ندارند، «امپراتوری های کهن جهانی» که از ۸۰۰ تا ۱۵۰۰ نظام غالب جهان بودند، این نظامات از طریق  تسلط سیاسی- نظامی و گرفتن خراج و… عمل می کردند، اما «اقتصاد جهانی» که سیستم غالب روزگار ماست خود شامل  دو مرحله است، مرحله اول از قرن ۱۶ تا ۱۹۴۵ و مرحله دوم از ۱۹۴۵ به بعد. وجه تمایز این دو مرحله سرعت تحولات است به گونه ای که در مدت کوتاه مرحله دوم به اندازه مرحله نخست شاهد رشد نظام اقتصاد جهانی بوده ایم  . بخش عمده تلاش علمی والرشتاین تحلیل سومین نظام یعنی همان «اقتصاد جهانی» است که به باور وی شکل غالب و رایج کنونی جهان است، او اجزای این نظام جهانی در سه دسته کلی طبقه بندی کرده است که شامل کشورهای مرکز، پیرامون و نیمه پیرامون می شوند .

خصوصیات نظام سرمایه داری از نظر والرشتاین

  1. تولید انبوه 
  2. پیدایش موسسات اقتصادی سوداگر
  3. کارگران مزدبگیر
  4. سطح وسیع و بالایی از تکنولوژی. اما ذات اصلی نظام سرمایه داری را روی انباشت مستمر سرمایه می داند که بی وقفه  است  و این بی وقفه بودن که اروپای مرکزی را واداشت به سایر کشورها دست اندازی کنند. توسعه نظام سرمایه داری که از قرن ۱۶ به بعد به وجود آمدباعث شد سه دسته کشور در این نظام دیده می شود.

کشورهای مرکز: که دارای نظام سرمایه داری هستند، انواع بی وقفه سرمایه داری در این کشورها پدید می آید، قدرت بانکی فوق العاده ای دارند، تولید انبوه، فن آوری رشد کرده به دلیل انتقال سرمایه به این کشورها و دارای طبقه وسیعی از کارگران را می توان در این کشورها پیدا کرد.

کشورهای پیرامون : مبتنی برکشاورزی و خدمات بوده و تولید مواد خام در این کشورها غلبه دارد.نظام صنعتی قدرتمند در آن ها دیده نمی شود.سرمایه هنوز متشکل نشده است، لذا طبقات سرمایه دار شکل نگرفته یا ضعیف است. شهرها همراه است با انبوهی از روستاییان و انبوهی از بی خانمان هایی که از اقصی نقاط کشور به مرکز آن کشور پناهنده شده اند و ساختار داخلی تحت تأثیر سرمایه داری است.

کشورهای نیمه پیرامونی: این نمونه ، ترکیبی از ویژگی های جامعه مرکز و پیرامون را در خود دارد.اما این ترکیب نه به شدت و ضعفی است که در آن دو قطب موجود است. مثلاً صنعت وجود دارد اما مثل کشور مرکز نیست . کشاورزی هم در درون خود دارد اما نه به ضعیفی کشاورزی که در پیرامون وجود دارد. دولت دارای قدرت است ، منتهی مثل جوامع مرکز قدرتش زیاد نیست و مانند پیرامون هم کم نیست. دولت نقش رابط را بازی می کند.

همه این جوامع با هم ارتباط برقرار می کنند وسرنوشت­شان ازلی نیست. یعنی از پیش تعیین شده نیست. امکان جابجایی میان آن ها وجود دارد. مثلاً  یک کشور عقب مانده می تواند یک گام بالا بیاید و در ردیف کشور نیمه پیرامونی قرار بگیرد و بالعکس.والرشتاین این ها را با شرایط تاریخی بیان می کند.به دلیل نظام چرخشی که گاهی می توانند پیشرفت کنند و گاهی در آن ها تزلزل وجود دارد ، این دیدگاه راه را برای تحول و تغییر باز می گذارد. چگونه این کشورها می توانند پیشرفت کنند. والرشتاین به سه شکل( راه حل)  اشاره می کند.

الف.راه حل استفاده از فرصت: زمانی که جوامع نظام سرمایه داری دچار رکود می شوند، تولیداتشان ارزش قبلی را نداشته باشد و برای عرضه تولیدات دچار مخمصه می شوند، قیمت ها پایین می آیند، سرمایه داران …دچار رکود می شوند، درچنین مواقع بحرانی جوامه پیرمونی می توانند از  فن آوری هایی که به ثمن بخس می خرند، نظام تولیدشان را از حالت سنتی توسعه بدهند که بدان « اغتنام فرصت» می گویند. او شواهد تاریخی هم می آورد.

ب.راهبرد دعوت از سرمایه خارجی: زمانی اتفاق می افتد که دوره شکوفایی جوامع مرکزی است. توسعه به قدری است که می تواند در جامعه ای وارد بشود ، هم مصنوعاتشان را بفروشند و هم به صنایع نوپای آن جامعه کمک کنند.مثل شرکت های چند ملیتی. این امر اشکالاتی هم ممکن است داشته باشد. به هر حال می تواند حداقل اثری داشته باشد.

پ. حکومت خود اتکاء:  حکومتی که بتواند با استفاده از دانش درونی خود، بسته به نیازهای خود، تغییرات انجام دهد. مثل ژاپن از فن آوری های کشورهای دیگر استفاده کرد. گروهی از دانشجویان را مأمور کرد که فقط آثار مربوط به این فن آوری ها را به زبان ژاپنی ترجمه کنند و در اختیار مخترعین، دانشمندان و … قراردهند.با تغییر در فن آوری ها، فن آوری مورد احتیاج و مطابق با نیازهای خود را ساختند.متوسط بهره برداری زمین در ژاپن یک هکتار است. آن ها از تراکتور تیلر را ساختند. البته جوامع سرمایه داری خیلی موافق این امر نیستند.

اصول این رهیافت

  1. کل گرایی
  2. بازسازی علوم اجتماعی تاریخی
  3. اعتقاد به یک نظام سرمایه داری از قرن ۱۶ ببعد
  4.    مفهوم سازی از توسعه به مفهوم نظام جهانی۵٫ قایل شدن به ساخت نیمه پیرامونی، هر کدام از این سه دسته بر اساس تقسیم کار بین المللی دارای تقسیم کار خاص هستند، چگونه جوامع  می توانند تحول پیدا کنند، کشورهای سوسیالیستی فقط یک روبنای سیاسی است وگرنه جوامع ماهیتاً اقتصاد نظام سرمایه داری بر آن حاکم است.

نقــــــــد

۱مفهوم نظام جهانی را طوری بیان می کنند که انگار وجود دارد ، در حالی که یک مفهوم ذهنی است که ساخته و پرداخته این گروه است، و طوری به آن قدرت بخشیده اند که  انگار می تواند هر کاری را انجام دهد در حقیقت ، یک دید غایت گرایانه تاریخی برای آن قایل شده اند.

۲- غفلت از موارد خاص در تاریخ: از موارد خاص در طول تاریخ غفلت کرده اند.چگونه ممکن است خارج از این دیدگاه اتفاقی بیفتد که نتوان با این دیدگاه آن را تبیین کرد.

۳-  غفلت از تحلیل پیرامونِ اقشار اجتماعی است ( این نقد بر دیدگاه وابستگی هم وارد است). فرهنگ، ایدئولوژی، طبقات در این دیدگاه مهم نیستند و یا اگر بدان ها پرداخته اند ، آن ها در حاشیه قرار دارند.

۴- اقتصاد گرایی مفرط: همه عوامل تحت تأثیر اقتصاد دانسته شده است  و تاثیر سیاست، فرهنگ را در جهان انسانی آن ندیده اند.

۵- گولد فرانک: در بعد های مکان، زمان، مارکسیسم و اقتصاد گرایی بر این دیدگاه نقدهایی وارد کرده است.

الف- مکان: ندیدن نقش امپراطوری عثمانی در سیطره چند صد ساله اش

ب- زمان: تقسیم بندی نامتعارف از رشد و گسترش نظام سرمایه داری ارایه داده است.به عقب بردن نظام سرمایه داری به قرن ۱۶ و نادیده گرفتن سیستم مزدبگیری تا بتوانند آن نظام را تبیین کنند.

پ- مارکسیسم: رابطه میان طبقات را نادیده گرفته اند.نظام تقسیم کار میان آن سه قسمت را ندیده اند.

ت-  اقتصاد گرایی: این دیدگاه بر اقتصاد گرایی مفرط تأکید دارد.

تفاوت دیدگاه نظام جهانی و دیدگاه وابستگی

واحد تحلیل: واحد تحلیل والرشتاین نظام جهانی و در وابستگی دولت- ملت است.

روش شناسی در وابستگی ساختی تاریخی است . رونق و رکود کشور ملی را قبول دارد. این رونق درکشور ملی تحت تأثیرنظام جهانی می بیند.روش شناسی در نظام جهانی؛ به دوره های چرخشی اعتقاد دارد.دوره های دراز مدت ده ساله، بیست ساله و دوره های رشد اقتصادی اعتقاد دارد.روش شناسی ساختی- کارکردی را در واقع به یک نظام چرخشی. جوامع متروپل می توانند در روند رشد و رکود …کنند و صعود پیدا کنند و دائماً در رشد است.فرانکین ها این را نمی بینند.

روند های دراز مدت: امکان این وجود دارد بسیاری از آن کشورها از ورطه پیرامون  خودشان را نجات دهند.

نظری: وابستگی یک ساخت دوگانه ونظام جهانی، سه گانه از جامعه ارایه می دهد.

مسیر توسعه: در وابستگی تعیّن گراست، یعنی چاره ای ندارند ، در این چنبره وابستگی بمانند، وابستگی را عموماً زیان آور می دانند. در دیدگاه نظام جهانی تحرک عمودی ، رو به پایین دیده می شود تحرک موجد جوامع است.

کانون تحقیقات: عمدتاً کشورهای پیرامون هدفشان بود که این مکتب در کشورهای جهان سوم  به مطالعه پرداخته اند. در نظام جهانی نیمه پیرامون، پیرامون در یک دورنمای تاریخی و هم بر اقتصاد جهانی توجه دارند.چگونه این نظان سرمایه داری این  شرایط را به وجو آورده است.

نظرات
  1. سلامتی – نودی 2019-06-21 08:16

    بسیار عالی

نظرات پس از تائید مدیریت منتشر خواهد شد

نظرسنجی



محل قرار گیری نظر سنجی

طراحی و اجرا :  تابناك وب