امروز : شنبه,۶ام مرداد ۱۴۰۳

(۸) پست فوردیسم و توسعه

 مهمترین دگر دیسی سازمانی که در تجدید ساختار سرمایه داری و انتقال از صنعت گرایی به اطلاعات رخ داد، گذار ازتولید انبوه به تولید انعطاف پذیر یا از فوردیسم به پسافوردیسم است.  مدل تولید انبوه بر اساس افزایش بهره وری استوار بود که از طریق صرفه جویی در هزینه ها به واسطه تولید در مقیاس کلان و بر مبنای فرآیند تولید مکانیزه با استفاده از زنجیره تولید یک محصول استاندارد در شرایط کنترل بازار توسط شرکت بزرگی که پایه اصول یک پارچه شدن عمودی و تقسیم کار نهادینه اجتماهعی و حتی سازماندهی شده است، به دست آمد.

10 سپتامبر 2015

مقدمه

گذر از فوردیسم به پست فوردیسم

مهمترین تغییر و تجدید ساختار سرمایه­داری انتقال از صنعت­گرایی به اطلاعات­گرایی، از تولید انبوه به تولید انعطاف­پذیر یا از فوردیسم به پسا­فوردیسم است. بازارها در سطح جهانی متنوع­تر شدند، لذا غیر قابل کنترل شدند. نظام تولید انبوه با توجه به سلایق و ذائقه های مختلف در سطح جهان انعطاف پذیرتر و در نتیجه هزینه ­برتر شدند. در نتیجه غلبه بر این بحران مستلزم گذار به نظام تولید انعطاف­پذیر بود. البته این مدل انباشت نسبت به مدل اصلی ضعیف­تربوده و از رشد کمتر برخوردار است و مثل مدل اصلی انباشت به همه کشورها تسری پیدا نکرد.


گذر از تولید انبوه به تولید انعطاف پذیر

 مهمترین دگر دیسی سازمانی که در تجدید ساختار سرمایه داری و انتقال از صنعت گرایی به اطلاعات رخ داد، گذار ازتولید انبوه به تولید انعطاف پذیر یا از فوردیسم به پسافوردیسم است.مدل تولید انبوه بر اساس افزایش بهره وری استوار بود که از طریق صرفه جویی در    هزینه ها به واسطه تولید در مقیاس کلان و بر مبنای فرآیند تولید مکانیزه با استفاده از زنجیره تولید یک محصول استاندارد در شرایط کنترل بازار توسط شرکت بزرگی که پایه اصول یک پارچه شدن عمودی و تقسیم کار نهادینه اجتماهعی و حتی سازماندهی شده است، به دست آمد.

زمینه های پسافوردیسم

 زمینه های شکل گیری پسافوردیسم عبارتنداز: غیر قابل پیش بینی شدن تقاضا و تنوع بازار که مهارتشان در دنیا دشوار شد. انقراض نظام تولید تک محصولی و انعطاف ناپذیری نظام تولید انبوه که هیچکدام با ویژگی های اقتصادی نوین سازگار نبود، بنابراین بحران ، باید به تولید انعطاف پذیر دست یازید.تحولات سیاسی بلوک شرق پس از فرو ریختن دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ و سقوط سوسیالیزم از سال ۱۹۹۱ به بعد، تقاضای یک مدل آمریکایی را برای سرمشق این کشورها به الگویی گریز ناپذیر تبدیل کرد که صندوق بین المللی پول، بانک جهانی ، گات نیز مبنای سیاستگذاری خود را همین مدل قرار دادند، و در توافق واشنگتن ۲۱ این الگو برای اقتصاد بازار در عصر جهانی مقرر شد.

دلایل ضعف این الگو نسبت به الگوی انباشت

تفاوت بین رشد ۳ درصد مدل انباشت با ۵ درصد قبل از جنگ جهانی که آن را « رشد ملایم یا  ضعیف» نامیده اند، این رشد در همه کشورهای صنعتی اتفاق نیفتاد. از جهت طول نیز حدود ۱۲ سال( ۲۰۰۱-۱۹۸۹) دوام یافت.

پست فوردیسم

نظام تولیدی پست فوردیسم مانند فوردیسم به دنبال تقسیم کار صنعتی ظهور کرد. چارلز بیج تحلیل اسمیت درباره تقسیم کار را بسط داد و نشان داد که پیشرفت فناوری در تولید چطور می توان از طریق پیچیده تر شدن تقسیم کار صنعتی، میزان ساده شدن وظایف هر کارگر و هماهنگی آن با وظایف کارگران دیگر اندازه گیری کرد.

با بحران دهه های ۷۰ غرب شیوه تولید فوردیستی جای خود را به شیوه تولید پسافوردیستی داد. پست فوردیسم به نوعی از اقتصاد گفته می شود که در آن بیشتر به تولید خدمات پیشرفته تأکید می شود و تکنولوژی اطلاعات بیش از هر عاملی نقش تعیین کننده در تولید خدمات پیشرفته را دارد. این نوع از اقتصاد براساس تجدید ساختار نظام سرمایه داری بعد از بحران دهه ۱۹۷۰ شکل گرفت که در آن بیشتر برتمرکز زدایی و عدم دخالت دولت در اقتصاد به شکل ایده آل آن تأکید می شود.

عناصر انضباطی پیشین همچون تفکیک مهارت و تخصص گرایی جای خود را به انعطاف پذیری و نوآوری  دادند. تولید دانش و انعطاف پذیری و اتوماسیون مهم ترین مشخصه های پست فوردیسم هستند.

تاریخچه پست فوردیسم

دهه های پایانی قرن ۱۹ را می توان دوره آغاز پسامدرنیسم دانست. پسامدرنیسم مرحله انحطاط فراگیر تمدن غرب مدرن و خودآگاهی نسبت به این بحران انحطاطی است. اساساً تفکرات پست مدرنیسم، بنیان فکری و منطق فرهنگی پست فوردیسم است. اما  می توان گفت که: پست مدرنیست ها بیشتر به جنبه های فرهنگی و اجتماعی نسبت به مسایل اقتصادی تأکید دارند. در حالی که پست فوردیسم از آنجایی که برداشت‌ ویژه‌ای‌ از نظریه‌ فراصنعتی‌ است، عمده توجهش به جنبه های اقتصادی است.

ریشه نظری پست فوردیسم

دیدگاه نظم(نئومارکسیت یا مکتب نظم فرانسه)، این نظریه براساس دو مفهوم کلیدی«نظام های تجمع سرمایه» و «شیوه های تنظیم» پایه گذاری شده است.

دیدگاه نظم اجتماعی اعتقاد دارد، نظام سرمایه داری خصلتش بحران زایی است یعنی ادواری از رونق و رشد و افول را در نظام سرمایه داری می بینیم.یعنی از قرن ۱۵ تا امروز این نظام سرمایه داری در دوره های مختلف گاهی شکوفا و گاهی با بحران مواجه بوده است. مکتب نظم از دو مفهوم برخوردار است. « نظام تجمع سرمایه داری»  مثل فوردیسم و پست فوردیسم و دوره های مختلف در طول حیات خودشان با بحران هایی روبرو بوده اند.« شیوه های تنظیم»،  که جامعه می آفریند تا بتوانند تغییرات را با آن کپ بکنند.

طرفداران مکتب تنظیم معتقدند فوردیسم متکی به خط مونتاژ بود که قادر به تولید صنعتی بالایی بود ولی به شرایط نیروی کار شان توجهی نداشت. تمرکز این صاحب نظران نسبتاً بر تنظیم ارتباطات تولیدی  به وسیله دولت و میانجی گری و توافق و سازش نهادی نیروهای اجتماعی قرار داشت. پست مدرنیسم از فرهنگ های متفاوت حکایت می کند.

مؤلفه های تولید و مصرف در پسافوردیسم

 پسافوردیسم مبتنی بر تولید متغیر و افزایش درآمد برای کارگران ماهر و سود آوری فزاینده براساس خلاقیت های تکنولوژیکی است. انقلاب تکنولوژیک با توجه به تکنولوژی های کامپیوتری باعث شد که کارخانه ها و صنایع کالاهای متنوع تری نسبت به دوره یکنواخت فوردیسم عرضه کنند و مشتریان از یکنواختی تولیدات دوران فوردیسم رویگردان شده و در پی تولیدات متنوعی شدن که شیوه های زندگی آن ها را بیشتر نشان دهد.

انقلاب تکنولوژیک موجب تجدید ساختار سرمایه داری و سوق یافتن آن به مدیریت انعطاف پذیر، تمرکززدایی، کاهش جنبش کارگری و تنوع روابط کاری شده است.

اقتصاد جدید مبتنی بر اطلاعات است که مهمترین مشخصه آن چند فرهنگی بودن است و انتقال از صنعت گرایی به اطلاعات گرای عبارتند از: گذار از تولید انبوه به تولید انعطاف پذیر یا از فوردیسم به پسافوردیسم است.

در اقتصاد جدید دگرگونی مدل سازمانی شرکت ها از دیوانسالاری عمودی به شرکت افقی که دارای ۷ ویژگی است:

 1-  سازماندهی حول محور فرآیند تولید نه برحسب وظایف

 2- سلسله مراتب ساده

۳- مدیریت گروهی

 4- سنجش عملکرد براساس رضایت مشتری ۵

۵-  اعطای پاداش براساس عملکرد گروهی

۶- به حداکثر رساندن تماس ها با فروشندگان و مشتریان

 7- اطلاعات، آموزش و بازآموزی در همه سطوح

فلسفه پسا فوردیسم

جهانی شدن همزمان با فرآیند سرمایه داری(تأکید بر انباشت مازاد و تضاد با اقتصاد معیشتی و اسراف) جریان داشته است.

اقتصاد سیاسی مارکسیستی

 سرمایه داری نیروی محرکه جهانی شدن است و بنا بر ماهیت خود همه موانع را برای تسخیر بازارهای جهانی پشت سر می گذارد.

سازوکارهای نظام سرمایه داری برای جهانی شدن عبارتنداز: جستجوی بازارهای جهانی، نظام حسابداری فرامرزی برای تعیین قیمت های هماهنگ و تامین سود حداکثر، منبع یابی جهانی و استفاده از ارتباطات جهانی و جریانات مالی جهانی.

به نظر هاروی، سرمایه داری با ابداع صنعت جدید تکنولوژی اطلاعات به طور موفقیت آمیز مرحله فوردیسم را کنار نهاده است. که هدف آن ایجاد بازارهای اختصاصی از دو طریق:   1- تقسیم بازار کار به دو ناحیه مرکز و پیرامون، ۲- مقررات زدایی از بازارهای جهانی و خارج ساختن کنترل سرمایه از دست دولت و ملت ها و تبدیل دولت به کارفرمایی جهت کنترل کارگران

ویژگی های دوره پسافوردیسم

  1. خراج کارگران از کارخانه ها: اخراج کارگران از کارخانه ها،  به عنوان پاسخی لازم از طرف شرکت ها به رکود بازار بود. بسیاری از آن ها در راستای عملی شدن شعار «کوچک سازی» گام برداشتند. بنابراین ویژگی کلی اقتصاد پسافوردیستی، توانایی آن برای افزایش قابلیت تولید با کوشش خارق العاد کارگران یا کاربرد فناوری های نوین یا هردوی آن هاست، به نحوی که گسترش و رشد اقتصادی با کاهش کارگران توأم شود.
  2. چندپاره شدن شرکت ها و دخالت دادن سایر افراد و کارگران متخصص ارزان قیمت در مکان های مختلف چرخه تولید. در واقع به واسطه تکنولوژی اطلاعات، سرمایه توانست به سوی کارگر ارزان قیمت رود.
  3. انعطاف پذیری : راهبرد انعطاف پذیری در اقتصاد پسافوردیستی سه محور اساسی دارد:

الف- انعطاف پذیری در نزد کارگران: یعنی کارگران برای تمام زندگی کاری خود فقط قابلیت یک شغل را ندارند، بلکه امروزه باید دارای قدرت انطباق به همراه مهارت چند جانبه باشند.

  • انعطاف پذیری در تولید: در این رویکرد تا سفارش دریافت نکند، تولیدی هم صورت  نمی گیرد. اصطلاح  «در- موقع – لازم» برای این راهبرد به کار می رود.
  • پ- انعطاف پذیری در مصرف: فناوری های الکترونیکی به کارخانه ها امکان می دهند تا کالاهای متنوع تری عرضه کنند. در انعطاف پذیری در مصرف، سفارش مشتری تحویل گرفته می شود و جزئیات آن به کارخانه ارسال می شود و کارگرانی با چندین مهارت در آن دست به کار می شوند و آنچه را که نیاز است با انعطاف پذیری و به فوریت تولید کنند.

نمونه های پست فوردیسم

در این شیوه تولید به چند تجربه از چند کشور جهان اشاره می شود.

پست فوردیسم در ایتالیا

واژه ایتالیای سوم در سال ۱۷۷ ابداع شد.دیدگاه دوگانگی سنتی بین جنوب و شمال ایتالیا تفکیکی سه لایه را پیشنهاد نمود:

اقتصاد مرکزی: اقتصاد مرکزی تحت الشّعاع شرکت های بزرگ واقع در منطقه صنعتی شده غربی قرار دارد.

اقتصاد پیرامونی:که در مناطق مرکزی و شمال شرقی که نمونه آن زیاد بودن شرکت های کوچک است.

اقتصاد حاشیه ای: اقتصاد حاشیه ای در جنوب توسعه نیافته، قابل مشاهده  است.

الگوی توسعه شمال، مرکز، شرق(NEC)

فوآ در سال ۱۹۸۳ الگویی از توسعه به نام NEC را شناسایی نمود. این الگو از طریق فاکتورهایی خاص مانند: رسوم روستایی، خاستگاه اجتماعی کارگران، نقش خانواده و اندازه کوچک شرکت ها قابل شناسایی است.

عوامل صنعتی فرآیند صنعتی شدن ناحیه NEC

عوامل صنعتی شدن ناحیه NECعبارتند از:

  1. تأثیر مشترک عوامل عمومی مثل کاهش هزینه حمل و نقل و افزایش تقاضای کالاها و برخی عومل خاص مانند بازگشت مهاجرانی که مایل به سرمایه گذاری فنی و مالی در مناطق خود بودند یا این که از بخشی از فرآیند تولیدی صنعتی در نواحی مجاور جدا می شوند.
  2. نقش مهم اقتصادی به ویژه مختصات مکانی، سیاسی و اجتماعی نواحی تحت بررسی که علاوه بر فوآ، بانیاسکو نیز در این نظر با او هم عقیده بود.
  3. عاملان اقتصادی در فرآیند توسعه صنعتی در ایتالیا: از نظر فوآ و بانیاسکو عاملان اقتصادی عمده در فرآیند صنعتی توسعه صنعتی ایتالیای سوم خوشه های صنعتی کوچکی هستند که از حیث مکانی، محلی و از لحاظ بخشی تخصص یافته اند.

پست فوردیسم در ژاپن

تغییراتی در ژاپن که بعد از جنگ جهانی اول وجود داشت باعث ایجاد پست فوردیسم گردید:

  1. جایگزینی اتحادیه های بازرگانی مستقل با اتحادیه های شرکتی به نفع مدیریت
  2. توسعه با محوریت کارگران مرد با چندین مهارت به طور تمام وقت

پس از جنگ جهانی دوم در ژاپن

  1. ژاپن به علت موانع وارداتی و محدودیت های سرمایه گذاری، فرصت تجربه تکنیک های تولید را یافت.
  2. وقتی تکنولوژی های واردات بیشتر در دسترس قرار گرفت، ژاپن آن را تکثیر ، جذب و ارتقاء داد.
  3. اقدام به تمرکز بر نیاز به تولید در مقیاس کوچک  وتغییر سریع خطوط تولید به دلیل تقاضا برای دامنه وسیع محصولات در بازاری نسبتاً کوچک نمود.
  4. ژاپن شروع به عرضه بلند مدتو ایجاد شبکه های پیمانکاری جزء نمود که به طور عمودی شرکت های آمریکایی فوردیست را با هم ادغام نمود.
  5. احتیاج به تجهیرات چند منظوره مخالف ماشین آلات تولید پر هزینه تخصصی فورد در آمریکا به دلیل این که تولید کنندگان متوسط و کوچک دامنه وسیع محصولات را تولید کردند.
  6.  امروزه قانون پیشکسوتی مردود شده است.
  7. تقسیم کارگران بر اساس مهارت و دانش شان است.

پست فوردیسم در آلمان

 مدل آلمانی توصیفی از نظم صنعتی است که در آن عوامل اقتصادی به بازار اجتماعی می پیوندند و آن سرمایه تولید مدار حاکی از همبستگی نزدیکتر مدیریت و نیروی کار است.

ساختارهای دوگانه اعضای سندیکای تجارت  :اعضای سندیکای تجارت آلمان ساختار دو گانه ای دارد که با شاخص های زیر معین می شوند:

۱- تقسیم سازمانی به سندیکای تجاری و انجمن های کار

۲- تقسیم حقوقی به چانه زنی سندیکا و مذاکرات انجمن های نیروی کار

۳- تقسیم قلمرو نفوذ ابزار قدرت مانند اعتصابات در دو سطح وسیع صنعتی و خاتمه دادن به تضاد نیروی کار در سطح انجمن های کار

نتایج توسعه ای منتج از پست فوردیسم

  • ۱٫ تخصص انعطاف پذیر
  •  تغییر از فوردیسم به پست فوردیسم همراه با تغییرات در حوزه اقتصادی و سیاسی بوده است.
  • در حوزه اقتصاد، پسافوردیسم کاهش تولید در سطح کشور و افزایش شرکت ها و بازارهای جهانی، تخصص انعطاف پذیر جایگزین بازارهای انبوه و تأکید سازمان ها بر ایجاد ارتباط بیش از فرماندهی و از نظر سیاسی کاهش احزاب سیاسی طبقاتی و افزایش جنبش اجتماعی براساس مذهب، جنسیت و نژاد.
  • طرفداران دیدگاه نئواسمیت ها معتقدند که تغییرات اصلی در اقتصاد بین المللی، به ویژه اوایل دهه ۱۹۷۰، شرکت ها مجبور به تغییر جهت از تولید انبوه به تاکتیک جدید به نام تخصص انعطاف پذیر شدند. عواملی همچون شوک نفتی ۱۹۷۳، افزایش رقابت در بازارهای خارجی به دلیل جهانی شدن، پایان شکوفایی بعد از جنگ جهانی دوم، افزایش خصوصی سازی باعث ایجاد خطوط تولید متنوع با هدف گروه های مصرفی متنوع شد.
  • توسعه کامپیوتر، توسعه کامپیوتر در تکنولوژی تخصص انعطاف پذیر بسیار حائز اهمیت است. کامپیوتر توانایی تغییر ویژگی های کالاهایی که تولید می شوند و تجزیه و تحلیل اطلاعات را برای ترتیب عرضه و تولید  کالاها برحسب تقاضا دارد و باعث امکان پذیر شدن تولید تخصصی کوچکتر از نظر اقتصادی می شود.

انعطاف پذیری و مهارت در کار نیز مهم است. انعطاف پذیری و تنوع در مهارت ها و دانش کارگران محوری، ماشین آلات استفاده شده برای تولید، امکان تولید تخصصی کالاها را فراهم می آورد.

۲٫ شرایط نیروی کار

 با گسترش کارهای تخصصی و شعار کارهای مدیریتی شاهد حرکت از اقتصاد تولید کارخانه ای به سمت اقتصاد دانش محور هستیم که نقش کارگران نیمه ماهر کم می شود و به نقش کارگران ماهر و بدون مهارت اضافه می شود.

از دهه ۱۹۸۰ به بعد این نوع ساخت تولید اقتصادی موجب شدت بخشیدن به رقابت در اقتصاد جهانی می شود. در این نوع ساخت اقتصادی دانش محور سرمایه به قیمت هزینه کار و کارگر نفع بیشتری می برد ، چون سرمایه از کار بسیار متحرک تر می شود. اینجاست که پایه های دولت رفاهی که بر توازن سرمایه         ( سازمان تولیدی فوردیسم ) و کار بود متزلزل می گردد، چون ساخت اقتصادی هر چه بیشتر نقش اتحادیه های کارگری را کم رنگ تر کرده است.

 این روند ها دارای تناقض است از یک سو در شکل اقتصادی جدید نیاز مبرمی به مهارت های مختلف بود که انتقال از نیاز به کار غیر یدی را افزایش می داد، اما از سوی دیگر ناپدید شدن کارهای نیمه مدیریتی قطب بندی جدیدی در بازار کار ایجاد کرده بود و شغل های ساده را رونق داده است. از سوی دیگر انعطاف پذیری در بازار کار رشد کارهای موقتی را نیز بالا برده بود.

ارتباط پسافوردیسم با سایر حوزه ها

اقتصاد: در این حوزه در دوره پست فوردیسم اقتصاد کینزی رد شد و نئوکلاسیک ها تسلط پیدا کردند.اقتصاد نئولیبرالیسم با پشتیبانی مؤسسات مالی بین المللی تبدیل به سلاح انتخاب شده سرمایه داری شده است.

ارتباط پسافوردیسم با علوم اجتماعی و توسعه

دو شیوه تولید در قرن بیستم

۱- سرمایه داری: در این شیوه، جدایی میان تولیدکنندگان و ابزار تولید، کالاشدن نیروی کار و مالکیت خصوصی ابزار تولید بر مبنای کنترل سرمایه اصل بنیادین تصاحب توزیع مازاد تولید توسط سرمایه داران را تعیین می کرد.

۲- دولت سالاری: در این شیوه تولید، کنترل مازاد تولید در خارج از حوزه اقتصاد است، یعنی در دست صاحبان قدرت دولت است.

کاستلز مدعی است که بعد از بحران های اقتصادی دهه ۷۰ هردو شیوه تولید با استفاده از تکنولوژی اطلاعات مجبور به بازسامان بخشی خود شدند که سه نتیجه عمده داشت:

۱٫  رواج پارادایم شیوه توسعه اطلاعاتی

۲٫  فروپاشی دولت سالاری، به دلیل ناتوانی ساختاری در بهره گیری از شیوه توسعه اطلاعاتی

 3. تجدید ساختار سرمایه داری و جهانی شدن آن

اشکال مطالعات فرهنگی از اواخر دهه ۷۰ به بعد بر دگرگونی از سرمایه داری انحصاری دولتی یا فوردیسم به رژیم نوینی از نظام اجتماعی و سرمایه تأکید می کنند، که گاهی از آن به عنوان «پست فوردیسم» یاد می شود و مشخصه یک سرمایه جهانی فراملیتی است که به تفاوت، چندگانگی، التقاط گرایی، پوپولیسم و مصرف گرایی افراطی در جامعه نوین ارزش و اعتبار می دهد. در نتیجه، چرخش به سمت مطالعات فرهنگی پست مدرن پاسخی به عصر جدید سرمایه داری جهانی است.

پسا فوردیسم و مصرف توده مردم

در رژیم انباشت سرمایه پسا فوردیسم، ( ایالات متحده آمریکا)  مصرف گرایی به عنوان نمایه سلامت ملی واستاندارد رشد اقتصادی فردی به حساب می آید.در این دوره  برخلاف قرن نوزدهم که بازار پیرو تولید صنعتی انبوه، مصرف انبوه ایجاد شد، در قرن بیستم  مصرف خدمات محور ایجاد شد.هم اکنون مصرف بر اساس داقه مرکب فرد در ترکیبی از کالا و خدمات در بستر مجازی شکل  می گیرد.

در قرن ۲۱ با ظهور فن آوری های نو، مصرف با توسعه فرهنگ عامه شکل تازه ای به خود گرفت و توسعه صنعت فرهنگ را با خود در پی داشت.کالایی شدن فرآیندی است که طی آن ، اشیاء کالاها و نشانه ها تبدیل به کالا می شدندکه هدف اصلی از ارایه آن ها فروش در بازار و کسب سود برای صاحبان شرکت های کلان است. به گفته هابر ماس، کالایی شدن مصرف کننده منطقی را به مصرف کننده غیر منطقی تبدیل می کند.

در پسافوردیسم مصرف از حالت کارکرد اقتصادی خارج شده است ، و به پدیده ای کاملاً فرهنگی تبدیل شده است. مصرف در واقع به یک تجربه ذهنی تبدیل گردیده است که نهایت و اشباع فیزیکی ندارد و هرگز  مصرف کننده اشباع نخواهد شد.امیال انسان تحت تأثیر نمادها و ارزش فرهنگی جامعه قرار می گیرد. مصرف مدرن هیچ چیز طبیعی ندارد، بلکه مصرف چیزی است اکتسابی و فراگیر.چیزی که بیشتر مردم از طریق رسانه های جمعی و سایر ابزار های ایدئولوژیک جامعه پذیر می شوند.

پسا فوردیسم و  اوقات فراغت

دوره پسامدرن را به ویژه پس از جنگ جهانی با دو کلید واژه« جامعه مصرفی» و«سبک زندگی» گره خورده است.در این دوره:

  1. دولت کوچک می شود
  2. جامعه  مدنی بزرگ می شود
  3. شخصی شدن فرد مدرن( بی معنایی سخن از برابری و مساوات)
  4. تکثر فرهنگی و گسترش امکانات و گفتمان ها
  5. اهمیت یافتن سبک زندگی؛ در این دوره از سبک های گوناگون سخن رانده می شود.سبک زندگی شامل مجموعه ای از طرز تلقی ها، شیوه های رفتار و سلیقه ها از موسیقی گرفته تا هنر و تلویزیون را در بر     می گیرد. سبک های متعدد نتیجه  تکثر فرهنگی در جامعه است.
  6. تأکید بر مصرف به جای تولید
  7. جایگزینی سبک زندگی برای طبقه. جامعه دارای طبقات گوناگون است و فرد در هر دوره از زندگی خویش، نسبت به عوامل و شاخص های مختلف در آن قرار می گیرد.

در این فضا اوقات فراغت، دیگر در مقابل با کار و به مشابه غایت آن تلقی نمی شود، بلکه در تناسب با سبک زندگی به زمانی بدل شده است که در آن، فرد به خود شکوفایی و ابراز وجود می پردازد، زیرا هم زمان با از میان رفتن اجباری مدرن و خستگی آور بودن کار کارخانه ای، در مدرنیته متأخر مصرف است که شیوه ای پنهان و در شبکه ای از روابط، قدرت خود را بر سوژه تحمیل می کند و آزادی او را به شکلی پنهان به مخاطره می اندازد.در این شرایط منافع تجاری و اجتماعی انسان است که گرایش به تعیین عقاید و وجهه نظرهای آن ها دارد. در این دوره باید هر کس شیوه زندگی خود را با مقتضیات موفقیت در نظام سرمایه داری تطبیق دهد و اگر کسی نتواند این چنین بکند، از هستی ساقط می شود یا لااقل توانایی صعود نخواهد یافت.

پسا فوردیسم و توسعه فضاهای کالبدی شهرها

هروی( جغرافیدان برجسته) بر بُعد عمیقاً جغرافیایی و فضایی- مکانی انباشت سرمایه در سرمایه داری تأکید ویژه ای دارد و بر این نظر است که بدون وجود امکانات برای گسترش جغرافیایی و تجدید سازمان فضایی- مکانی و نیز توسعه نابرابر جغرافیایی، سرمایه داری به مثابه سیستم اقتصادی- سیاسی از مدت ها پیش از کار افتاده بود. واکنش نظان سرمایه داری به سمت « تعویض یا جابجایی مکانی تضادها » کشانده می شود و به گونه ای تاریخی باعث ایجاد یک جغرافیای جهانی انباشت سرمایه دارانه شده است.

شباهت ها و تفاوت های فوردیسم و پست فوردیسم

پست فوردیسم نیز مانند فوردیسم بر پایه تقسیم کار صنعتی بنا شده است ولی از لحاظ گوناگون با آن تفاوت دارد:

  1. در رژیم انباشت فوردیسمی هدف اصلی دستیابی به حداکثر سود صنعتی است. ولی در الگوی انباشت جدید هدف به حداکثر رساندن ارزش سهام است. در فوردیسم، حکومت یا اداره  شرکت ها صرفاً بر پایه منافع سهامداران نبوده، بلکه گروه های ذی نفع در سود صنعتی نظیر مدیران شرکت ها، کارکنان، عرضه کنندگان مواد واسط در آن نقش دارند. برعکس در رژیم انباشت جدید بر پایه منافع سهامداران و به نیابت از آن ها توسط مدیران اداره می شوند.
  2.   رژیم انباشت فوردیستی بر گسترش بازار مصرفی داخلی یا ملی کشورهای پیشرفته سرمایه داری مبتنی بود، در حالی که رژیم انباشت جدید بر جهانی شدن بازارهای سرمایه مبتنی است.
  3.  رژیم انباشت فوردیستی عمدتاً بر بخش های صنعتی به ویژه صنایع اتومبیل سازی و دیگر صنایع مصرفی مثل وسایل خانگی متکی بود، ولی رژیم انباشت جدید در بخش خدماتی مدرن که شامل بخش های مالی، بیمه، تجارت خرد و حمل و نقل است.
  4.   در مدل فوردیستی انباشت سرمایه، گسترش بازارها به مصرف توده ای متکی بود. که در این دوره شاهد بازارهای محافظت شده ملی، تأکید بر تولید انبوه محصولات استاندارد شده، سازمان های اقتداری و دیوان سالارانه بودیم، که در دوره پسافوردیسم این موارد در جنبش نرم افزاری جای خود را به رقابت جهانی، نظام های تولید انعطاف پذیر، بازارهای کوچک و باز، ساختارهای سازمانی انعطاف پذیر، رقابت به وسیله نوآوری، تنوع و قراردادهای فرعی داده اند.

به طور کلی با مقایسه این  دو رژیم انباشت سرمایه می توان گفت؛

  1.  در دوره  فوردیسم شاهد بازارهای محافظت شده ملی، تأکید بر تولید انبوه محصولات استاندارد شده، سازمان های اقتداری دیوانسالارانه رقابت از طریق استفاده از حداکثر ظرفیت  کاهش هزینه بودیم.
  2. این موارد درجنبش نرم افزاری جای خود را به رقابت جهانی، نظام های تولید انعطاف پذیر، بازارهای کوچک و باز،ساختارهای سازمانی انعطاف پذیر، رقابت به وسیله نوآوری،تنوع و قرار دادهای فرعی  داده اند.

 هم چنین ، آموزش در دوره فوردیسم به صورت اندک و در میحط کار صورت می گیرد و نیز گروه کوچکی امور را اداره می کنند،و نیازهای بازار به راحتی قابل پیش بینی است.در دوره پست فوردیسم نیروی کار تخصصی گرا و انعطاف پذیر شده، دارای چند مهارت بوده و مواظبت زیاد در امور از خصوصیات اوست.اکثراً در بخش خدمات مشاغل عالی بوده و در محیط کار به طور عادی آموزش داده می شوند، برای نیروی کار با دانش و مهارت بالا درخواست بیشتری وجود دارد.

سایر ویژگی های عصر جدید اقتصادی عبارتند از:

  1. تخصصی شدن بیشتر کار
  2. انعطاف پذیری کار در محیط
  3. کار تیمی
  4. مهارت های چند گانه
  5. سیطره مدیریت  بر نظام اقتصادی

انتقاد به تفکر پست فوردیسم

  1. انتقاد اصلی به پست فوردیسم آنست که در ماهیت انقلاب، فوردیسم اشتباه می کند و این که فوردیسم در بحران نبود، بلکه صرفاً در تحول بود و به تحول ادامه خواهد داد.
  2. منتقدان بر این نظرند که پست فوردیسم وجود دارد،  اما در همزیستی با فوردیسم است. صنعت خودروسازی، هر دو را باهم آمیخته و هم از تولید انبوه و هم تخصص انعطاف پذیر بهره می گیرد.
  3. انتقاد دیگر آنست که پست فوردیسم بسیار بر نمونه های ایتالیایی سوم در ژاپن تکیه دارد. برخی معتقدند ژاپن نه فوردیست و نه پست فوردیست است و عدم ادغام عمودی و تولید انبوه به هم مرتبطند.
  4. سایر انتقاد ها بر این نظرند که تخصص انعطاف پذیر در مقیاس بزرگی حاصل نمی شود و   شرکت های کوچک تر همواره در امتداد تولید انبوه وجود دارند.
  5. انتقاد اصلی دیگر آنست که ما هنوز در اواسط راهیم و نمی توانیم به واقع بگوییم یک نظام جدید تولید وجود دارد یا نه.
  6. دیوید هاروی معتقد است که پسامدرنیته، موجب ایجاد تزلزل در همان اشکال اجتماعی و  سیاسی ای   می شود که مدرنیته به وجود آورده بود. الگوی سازماندهی اقتصادی پسافوردیسمی که در دوره پسامدرنیسم جانشین فوردیسم گردیده بسیار نامتمرکز است. امروزه سرهم سازی قطعات یک خودرو در کارخانه نه در یک مکان، بلکه در مکان های متفاوت و توسط نیروهای کار مختلفی انجام   می شود که خود در معرض تغییرات ناگهانی و پیش بینی نشده اند.
نظرات
  1. تجهیزات آشپزخانه هتل 2020-01-01 14:18

    مطلب بسیار خوبی بود.ممنون

  2. shop.darskhoona.ir 2020-01-11 13:39

    بهترین وبسایتی که تاحالا دیدم.ازتون متشکرم

  3. buybacklinks.blogfa.com 2020-02-28 23:38

    وای خیلی خوبه ساییتون

  4. ghadir-mr.blog.ir 2020-03-04 09:48

    اقا خیلی وبسایتتون عالیه

نظرات پس از تائید مدیریت منتشر خواهد شد

نظرسنجی



محل قرار گیری نظر سنجی

طراحی و اجرا :  تابناك وب