ساختار سیاسی در جامعه روستایی و عشایری ایران در دوران گذشته ، ساختی سنتی بود که به تناسب فرهنگ هر جامعه ، چیدمان ساختارها صورت می گرفت. در این سیستم اجتماعی سنتی هر چیز در جای خود قرار داشت. ساختار از هرم بالا شروع و به پایین می رسید و گاه گروه هایی خارج از این هرم وجود داشتند.
تغییرات در ساختار سیاسی جامعه ایلی ممسنی
روزگار بسیار سختی است. انسان ها نسبت به گذشته دچار تغییرات زیادی شده اند. تغییر در فرهنگ، سبک زندگی، اخلاق، مسایل اجتماعی، شیوه های بهره برداری و به طور کلی شاید بتوان ادعا کرد که در سه چهار دهه گذشته و یا اگر کمی به عقب تر برویم در پنج تا شش دهه گذشته زندگی مردم زیر و رو شده است.
این تغییرات در ساختار جامعه با توجه به روند تند و شتابان علم و تکنولوژی عادی است اما آن چه در این نوشته بیشتر مد نظر است ، موضوع عدم همخوانی و هم راهی عناصر متعدد جامعه در این روند تغییرات در جامعه ایران و بخصوص در جامعه روستایی است.
ساختار سیاسی در جامعه روستایی و عشایری ایران در دوران گذشته ، ساختی سنتی بود که به تناسب فرهنگ هر جامعه ، چیدمان ساختارها صورت می گرفت. در این سیستم اجتماعی سنتی هر چیز در جای خود قرار داشت. ساختار از هرم بالا شروع و به پایین می رسید و گاه گروه هایی خارج از این هرم وجود داشتند.
به طور مصداقی اگر بخواهیم اشاره کنیم ساختار سیاسی در منطقه ای مثل ممسنی از بالا به پایین عبارت بود از:
ایل، طایفه، تیره، اولاد، تش و حونه
هر ایل از چند طایفه تشکیل شده بود( البته طوایف مستقلی هم در برخی موارد وجود داشته است). در رأس ایل رییس ایل یا کلانتر، خان یا ارباب قرار داشت.
هر طایفه نیز زیر نظر رییس ایل اداره می شد که تحت امر رییس ایل به امورات می پرداخت. البته نباید فراموش کرد که در ایل ممسنی هر طایفه خود دارای یک رییس مستقل بوده است که شاید به عنوان یک فرضیه بتوان گفت که ایلات ممسنی صحیح تر به نظر برسد چرا که شاید در مسیر گذر زمان و کوچک شدن ایلات ، ایل ممسنی بازمانده ای از ساختار قبلی خود باشد.
تیره ها تحت امر طایفه بودند و کدخدا در رأس تیره قرار داشت. بقیه سلسله مراتب نیز هر کدام تحت نظر کدخدا ساختار خود را رهبری می کردند.
گروه های خارج از این سیستم که بیشتر کارهای خدماتی را انجام می دادند نیز از نظر سلسله مراتب از قدرتی برخوردار نبودند.
پس از ورود برنامه نوسازی به ایران که نمود عملی آن را در اصلاحات ارضی دهه ۴۰ می توان مشاهده نمود، به تدریج و در برخی از عناصر به سرعتی نسبتاً تند و شتابان تغییراتی ایجاد گردید که ساخت اداری از این گونه است.
با این که جریان نوسازی جامعه را تحت تأثیر خود قرار داد و جامعه را به سوی مدرن شدن پیش می برد، ولی ساختار سنتی از تغییر چندانی برخودار نبود و تغییرات اداری نه تنها نتوانست کاری از پیش ببرد بلکه موجبات کندی در سایر بخش ها را نیز فراهم نمود. بنابراین ، اینجا بود که اگر مدرنیزاسیون را توسعه بدانیم ، این فرآیند در در همه عناصر به یک میزان به جلو نرفت.
پس از انقلاب اسلامی هر چند این بار به جای مدرنیته و شعار تمدن بزرگ، ارزش های اسلامی جای خود را باز کرد اما این ارزش ها برای مدتی کوتاه و حداکثر تا پس از جنگ تحمیلی توانست پا برجا بماند و از این زمان بود که به دلایلی چند سیستم سنتی قدرت مجدداً احیاء شد و در خود یک ساختار بسیار ناموزون و نامربوط را ایجاد کرد. از جمله دلایل بازگشت این ساختار و قوت گرفتن آن ، دامن زدن برخی از سیاسیون بود. سیاسیون و به خصوص در زمان انتخابات مجلس شورای اسلامی نقش خود را نشان داد.
از این رو، هر چه از گذشته به حال نزدیک می شویم، کارکرد و نقش طوایف را در امور مشاهده می کنیم.
این سیستم که از آن به طایفه گرایی نام برده می شود و زمانی برای خود سیستمی موفق بود، در حال حاضر به دلیل ناهماهنگی ساختارهای سیاسی روستای – عشایری و شهری مشکلات فراوانی را در جامعه ایجاد کرده است. از جمله مسایل ایجاد شده در این ساختار در جامعه می توان به موارد زیر اشاره نمود:
بنابراین ، به نظر می رسد که برای ایجاد تناسب در عناصر توسعه بایستی نسبت به هماهنگ کردن ساختار سیاسی منطقه با وضعیت فعلی اقدام کرد . البته این به معنی دوری از فرهنگ بومی نبوده و بلکه می توان با بومی سازی ساختارها و تلفیق ساختارهای جدید و قدیم به سمت یک توازنی در مؤلفه های توسعه راه یافت.برای دست یابی به این امر راهی دراز در پیش است و باید فرهیختگان منطقه با ایجاد همدلی با مردم گام های عملی و اجرایی ای در راه رسیدن این مهم بردارند.
نکته ای که جا دارد در پایان این مطلب بدان اشاره شود این است که در حالی که نه تنها شکست گفتمان توسعه ناشی از نوسازی اعلام گردیده بلکه گفتمان هایی چون ؛ نظریه وابستگی توسعه و نظام جهانی توسعه نیز از طرف اندیشمندان پساساختارگراها، پست مدرن ها ، پسا استعمارگران و به طور کلی پساتوسعه گرایی زیر سؤال رفته است و شکست گفتمان توسعه در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی کلید خورد و اندیشمندان علوم اجتماعی و توسعه با شعار توسعه پایدار در جستجوی راهی برای دست یابی به گزینه ای برای جایزگینی گفتمان توسعه هستند. اما متأسفانه بسیاری از فرهیختگان منطقه هنوز در فکر مدرن کردن منطقه خود هستند. این امری است که احتیاج به واکاوی و بررسی دارد.