دانشجویی که در شیرازسعی دارد، سخنرانی مطهری را به هم بزند، دانشجویی که در یاسوج به خانم منصوری حمله کرده و سخنرانی اش را تعطیل می کند، دانشجویی که در صنعتی شریف با هر تفکری، جلوی رییس جمهور کشورش آن هم یک فرد تحصل کرده روحانی، ایجاد اختلال می کند، یا هر دانشجویی از هر طیفی که تحمل اظهار عقیده و نظر مخالف را نداشته باشد، من فکر می کنم، درس را رها کرده و به کار دیگری مشغول شود و این عرصه را برای انسان های متفکر آزاد بگذارد.
به بهانه روز دانشجو
دکتر جلال یوسفی
دیروز ۱۶ آذر بود. ۱۶آذر سال های سال است که به عنوان « روز دانشجو» نام گذاری شده است.دانشجو را معمولاً جز طیف فرهیخته یک کشور در نظر می گیرند. کشوری که در آن از فرهیختگانش استفاده نکند، محکوم به شکست در برنامه های توسعه خویش است. این امر زمانی روی خواهد داد که حداقل دو اتفاق روی دهد.
یکی این که برای دانشجو امنیت باشد که حرف خود را بزند. گزینه دیگر این است که دانشجویان هم باید تفکرات دیگر را که خلاف سلایق خود است را تحمل کنند.
اگر دانشجوی یک کشور به جای بهره برداری از استدلال و قلم دست به چماق و مشت و سایر آلات و ابزار مشابه برای به کرسی رساندن حرف خود انتخاب بکنند، از ارازل و اوباش چه انتظاری می رود؟!
دانشجو جوان است و جوان مملو از احساسات و هیجان است اما یک فرد فرهیخته باید آن قدر عقل داشته باشد که چگونه از این احساسات استفاده کند، صد البته مدیران فرهنگی کشور نیز در آماده کردن بستر دارای مسؤلیت هستند.
دیروز، جناب دکتر روحانی ریاست جمهوری اسلامی ایران در سالن ورزشی استاد جباری دانشگاه صنعتی شریف برای دانشجویان به مناسبت روز دانشجو سخنرانی داشتند.
در جریان مراسم روز دانشجو با حضور رئیس جمهور شعارهایی از سوی عدهای از حاضران در راستای حمایت از رئیسجمهور دوره اصلاحات سر داده شد که در مقابل نیز عدهای دیگر شعار «مرگ بر فتنهگر» سر دادند این شعارها در نهایت به درگیری دو طیف از دانشجویان انجامید.تصاویر و اخبار منتشر شده از این مراسم و اعمال برخی از دانشجویان انسان را به سمت و سوی« چاله میدان» هدایت می کند.
چه باید کرد؟ با این اتفاقات چگونه ما می توانیم با دنیای پر از انسان های سیاست باز رو به رو بشویم؟
آیا این درست است که یک گروه( حالا هر طرف از تفکرات سیاسی)، آن هم از قشر دانشجو فکر کند آن چه او می فهمد و می پسندد باید اجرا شود؟
اساساً به نظر من دانشجویی که آلت دست تفکرات سیاسی بشود و بدون تفکر تصمیم بگیرد، دانشجو نیست. یک انسانی است که یک صندلی را در محلی به نام دانشگاه غصب کرده است!
هرکسی حق دارد کس دیگری را با توجه به برداشت هایش و استدلالی که برای خود دارد ، دوست داشته باشد. اگر گروهی در دانشگاه شریف شعار می دهند درود بر فلانی، طرف مقابل هم شعار درود بر کسی که دوست دارد را می تواند سر بدهد! چرا دانشجو دست به چماق می شود؟
دانشجویی که در شیرازسعی دارد، سخنرانی مطهری را به هم بزند، دانشجویی که در یاسوج به خانم منصوری حمله کرده و سخنرانی اش را تعطیل می کند، دانشجویی که در صنعتی شریف با هر تفکری، جلوی رییس جمهور کشورش آن هم یک فرد تحصل کرده روحانی، ایجاد اختلال می کند، یا هر دانشجویی از هر طیفی که تحمل اظهار عقیده و نظر مخالف را نداشته باشد، من فکر می کنم، درس را رها کرده و به کار دیگری مشغول شود و این عرصه را برای انسان های متفکر آزاد بگذارد.
این هایی که ادعای دین دارند، به قرآن مراجعه بکنند. قرآن کریم در باره انتخاب بهترین سخن و پیدا کردن آن از میان اقوال مختلف و نیز مراجعه به عقل برای ( حتی پذیرش خداوند و اصول دینش) سخن صریح دارد.
مگر دانشجوی ما تفکر« هابزی« دارد که فکر می کند « هدف وسیله را توجیه می کند»؟!
آیا امام خمینی (ره) در زمان جنگ و در فرآیند انقلاب بارها نفرمودند که ما مأمور به انجام تکلیف هستیم؟ آیا تکلیف ما برای نشر دین چماق، تهمت، فحش، آجر، پاره سنگ و امثال آن است؟! آیا تکلیف ما برای نشر دین این است که با تهمت و خُرد کردن شخصیت دیگران او را از صحنه بیرون کنیم ویا وادارش کنیم که ساکت باشد؟!
آیا آنان که بچه های مردم را به روی مین ها بردند، زور گفتند و با قدرت سرنیزه بهترین جوانان این کشور را به میدان آتش و خون کشاندند؟! اگر راست می گویید، این نیروی خود را برای چنان روزهایی نگه دارید!
همه تفکرات باید در راستا و چارچوب قانون اساسی حرکت کنند. از هیچ طیفی براندازی و انقلاب پذیرفتنی نیست و اساساً پیشنهاد راه اصلاحات برای حفظ این نظام و جلوگیری از افتادن آن در دراز مدت به درون حلقه « تک صدایی» است. چه تضمینی وجود دارد که آیندگان از ما فرمانبرداری کنند و اصولاً ما این اجازه را هم نداریم که بخواهیم به آنان چیزی را تحمیل کنیم. امام خمینی (ره) در سخنرانی معروفش در بهشت زهرا به این امر اشاره صریح و روشن داشتند.
یک نکته اهمیت دارد و آن این است که ما چه چیزی را « نظام» می دانیم؟!
بهترین و روشن ترین چیز برای ما در این رابطه قانون اساسی استت. آیا حاضریم برابر همین قانون اساسی (که به نظر من اشکالاتی هم بر آن وارد است) عمل کنیم؟
چرا می خواهیم به مردم القاء کنیم که قانون اساسی پاره کاغذی بیش نیست؟!
دانشجویان عزیز، شما را به سخنان پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام و قرآن کریم ارجاع می دهم. با تأنی و بدون وابستگی کورکورانه به تفکرات دیگرانی که بر ما اعمال نفوذ دارند، به تحقیق و تفحص بپردازید و هرچه را که برایتان روشن گردید که آن حق است انتخاب کنید اما نباید فراموش کنید که آن چه را که انتخاب کرده اید را بر مبنای استدلال بنیان بگذارید و از آن با روش استدلال دفاع کنید، و الا چماق و توپ و تانک و مسلسل اگر قدرت آور بودند، الان ما جمهوری اسلامی نداشتیم. الان همین امپریالیسم جهانی ما را قورت داده بودند.
واعتصموا بحبل الله ….
وحدت کلمه ما را پیروز کرد و در صورت تداوم آن این پیروزی ماندگار خواهد شد.
درود بر آنان که هدایت را اطاعت کردند.